داروینیسم۲

طبق نظریه داروین هر کس با محیط سازگار نشه از بین خواهد رفت. 

یه سر به عکس پروفایل های کانتکت های گرام در تلگرام هم بزنید!

+دوست دارم اون دنیا داروینو ببینم.

++ تلگرام هم=تلگرامم :) من متاسفانه همون طوری که حرف میزنم مینویسم  

۲۰ دی ۹۵ ، ۱۸:۵۴ ۳ نظر
خانم فــــــــــ

دوشواری هایی از جنس اینترنت

این چند وقت هی میخواستم چیزی بنویسم، کلی ماجرا داشتم ولی نت نداشتم، نت داشتم ولی رو موبایل بود، از پست گذاشتن با انواع و اقسام دیوایس غیر از لپتاپم خوشم نمیاد، چون کیبورد های کوچیک رو دوست ندارم!(  والبته لپتاپم انگار یه مشکلی داره از هات اسپات موبایل هم نمیشه استفاده کرد)

اینو گفتم برای اینکه تا از کمبود اینترنت غر میزنم خواهرم میگه هات اسپات! شمام الان نیاین اینو بگین که خودکشی میکنم.

اون خوابی که دیده بودم-مصاحبه چهارم من و شیخ- چند وقت پیش تعبیر واقعی شد.

زنگ زدن گفتن جواب تست ع-س شما اومده و مثبته ولی ما نیرو گرفتیم!

من تو دلم: خب بیمارین زنگ میزنین؟

فرداش یکی دیگه زنگ زد بعد از کلی عذر خواهی گفت بیا صحبت کنیم، پرسیدم مصاحبببببببه بااااز؟ گفت نه به اون صورت، یه صحبت ابتدایی! ولی خوب پشت تلفن شستمش که وقتی یه نفر رو تو آب نمک میذارید بعد زنگ میزنین میگین نمیخوایم یکم غیر معقوله( البته که اینجا ایران عسط ) حالا دقیقا این جملات نه یکم رسمی تر و این حرفا

بعد رفتم متوجه شدم طرف مدیر r&d اون بخش بود :/ و کاری که در نظر گرفتن از قبلیه که رزومه دادم خیلی بهتره.

و الان هم مدتی از شروع کار جدیدم میگذره و همه چیز در امن و امانه جز اینکه من تو خونه نت ندارم، چون خونه تلفن نداره، چون نوسازه و تلفن نگرفتن هنوز و حتی یه سری کسری های دیگه داره که باید هی زنگ بزنم بیاد درست کنه و من اینقدر زنگ زدم ب صاب خونه کچل شده و رفته انیستیتو زیبایی مو بکاره.

یه سوژه ای تو محل کارم هست که احتمال میدم دردسر ایجاد کنه، یه خانمی که از من 2 سال کوچکتره و به غایت بیکار!

اون کارش یه بخش دیگه هست ولی این مدت هر روز تو مسیر میاد تو اتاقم و فقط اطلاعات دانلود میکنه و میره، منم چیزی ازش نمیپرسم

مثلا روزای اول گیر داده بود معرفت کی بوده؟ گفتم هیچکس، میگه مگه میشه؟؟؟

روزای بعد 

چند سالته متولد چه ماهی؟ من: متولد بووووق ماه بوووق

مونیتور و کیست تازه هست؟ من:آره 

مونیتورت خیلی بزرگ نیست؟ من: خوبه

واسه ماها کوچیکتر از اینه، من :|

داری کار میکنی؟ اونم روزای اول؟ من: فعلا کار اصلیم رو شروع نکردم، ولی آره.

شماره چشمت چنده؟ من : .....   :|

چرا از شرکت قبلیت اومدی بیرون؟ من: هنوزم باهاشون کار میکنم

این کمده جدیده نه؟ رفت جلو و لمس کرد. من:.....:/

من: حالا چرا آروم صحبت میکنی؟

دختره: مدیرتون خیلی بداخلاقه ازش میترسم، من: به نظرم مدیر خوبیه.

و سوالات شر و وری جات دیگه که ننویسم بهتره :|

داشتم به هنر نمد دوزیم ادامه میدادم و شکوفا میشدم که اینگونه مسیر زندگیم تغییر کرد، یکم که سرم خلوت بشه میرم کلی نمد در رنگ های عجق وجق میخرم:)

ایشون ( در تصویر پایین ) کیف موبایلم هستن:)



۱۶ دی ۹۵ ، ۲۱:۵۴ ۳ نظر
خانم فــــــــــ

Go on

یه جماعتی تو مجلس نشستن علاوه بر اینکه سبزی پاک میکنن و بیزنس خودشون رو جلو میبرن اومدن در مورد هرم جمعیتی دختر پسرا یه بررسی ای انجام دادن

خودشون هم که نه آمار رو از این ور اون ور کش رفتن

بعد دیدن نه خدا رو شکر دخترامون زیادتر از پسرامون نیستن، الکی این همه جک درست کردن طفلکیا رو مسخره خاص و عام کردن! مشکل اینجاست که پسرای دمه بختکی میرن دخترای با اختلاف 6-10 سال کوچکتر میگیرن

خدا اجدادتونو از دوره دایناسور ها تا الان بیامرزه، ما هم همینو میگفتیم که!!!


این همه وقت گذاشتید و بودجه هدر دادین و سبزی پاک کردین و اضافه کار زدین برا خودتون که چیزی که خودمون میدونیم رو بیاین علنا بگین.

دست مریزاد، خسته نباشی ببم جان ادامه بده...


۰۸ دی ۹۵ ، ۱۴:۳۳ ۳ نظر
خانم فــــــــــ

ژوزف آباد

از شب یلدا تا همین الان یه هو همه چیز افتاد رو دور تند،
سرما خوردگی هم بود
هوا هم داغون بود
ولی در کل همه چیز خوب پیش رفت و خانم ف رفت که ژوزف آبادی شود.
باشد که رستگار شود.


میدونید، خودمم نمیدونم چرا یه جایی میگن تعهد طولانی مدت باید بدی قیافم شکل کره وارفته از گرما میشه:|  بی مسئولیت نیستم ولی هیچ وقت نمیتونم چند سال دیگه رو تضمین کنم
چند نفر نصیحتم کردن و الان مدل فکریم کمی شبیه آدم های نرمال شده، 
شاید یکجا موندن همیشه هم بد نباشه
این تفکر یکجا موندن برای من برابر با فسیل شدن بود الان دارم سعی میکنم از یه دید دیگه نگاه کنم!


۰۵ دی ۹۵ ، ۱۸:۰۸
خانم فــــــــــ

یلداز!

به نظرم یلدا هیچ فرقی با شب های دیگه نداره،
ما اگه قدر دانیم باید شبهای دیگمون رو هم قدر بدونیم، پس اگه نمیدونیم یلدا هم معنی نداره، حالا 1 دقیقه بیشتر چه فرقی میکنه، ضمن اینکه من 12 شب بلیط دارم:(
 
۳۰ آذر ۹۵ ، ۱۵:۱۱
خانم فــــــــــ

رودل

بعضی ها هم هستن انقدر همه چیزشون روبه راهه رو دل میکنن

سلامتی، موقعیت اجتماعی، پول، خونه زندگی خوب، همسر و بچه خوب همه اینا رو دارن بعد یه هو فکر میکنن اگه همسرشون بره خیانت کنه چی میشه؟!

برای اینکه تو این مورد خیالشون راحت باشه خودشون اول میرن خیانت میکنن تا بازنده نباشن

تا مثل همیشه برنده باشن!

سریال ماه و پلنگ رو از اولش نمیدیدم ولی چند قسمت اخیر رو که دیدم برام یاد آور زندگی دقیقا دو مورد در اطرافیانم هست یا بهتره بگم بود!

اون دو مورد هم هر دوتا مرد بوده که خیانت کرده

دلیل: کمبود توجه، محبت! 

شاید درست باشه

ولی هزار تا ایراد خودشون رو نمیبینن.

۲۸ آذر ۹۵ ، ۱۳:۳۵
خانم فــــــــــ

میس چشمینه

یه سری نمد اینجا انباشته شده بود و کودک درونم میگفت بیا باهاش کارای فانتزی انجام بده و یکم اون انگشتای خشک شدت که فقط با کیبورد آشناست از این حالت در بیاد!
از این طرح خوشم اومد و حتی اسمشو گذاشتم "خانم چشمینه!"
نمیدونم بقیه آدما هم روی وسایلشون اسم میذارن یا نه ولی من یه کیف دارم که اسمش "کیف مودب" هست. دلیلشم اینه وقتی توش یه چیزی هست یا حتی نیست خیلی خوب میمونه!
حتی یه راننده تاکسی تو مسیر خونمون کار میکنه که من دوره دبیرستان/راهنمایی اسمشو گذاشته بودم "آقای ساعد خوش اخلاق!" ساعد برای اینکه شبیه یه بازیگری تو یه برنامه کمدی مهران مدیری بود ، شبیه اون بود! چندین بار تصمیم گرفتم برم صنف راننده ها و ازش تقدیر و تشکر کنم چون هر کسی که از ماشینش پیاده میشه بلا استثنا چه در رو آروم ببنده و چه محکم میگه سلامت باشی خدا نگهدار و خیلی صبور هست و عصبانی نمیشه.
من حتی به یکی از دوستای مامانم که بهش آلرژی دارم میگم "دوست جون"! از روی علاقه با درجه منفی
و بعضی از لباسهامو هم با پسوند عزیزم به کار میبرم :|

خب همه چیز از کم حرفی شروع شد، پرسید چرا کم حرف شدی؟ گفتم حرفی ندارم واقعا!
منی که با در و دیوار حرف میزنم حتی با کیف و لباسا
با تو حرفی ندارم، 
با من روراست باش، دقیقا مثل کیف مودبم.


+ مراحل کار از نقشه تا پیاده سازی! یا در واقع کاری که فکرشو میکنیم و چیزی که در نهایت میشه!
طرح اولیه مثلا







++پاپیون گیسش مونده هنوز.
+++یه تغییرات جزیی هم در کار نهایی مشاهده میشه، فقط به این دلیل که کمی خلاقیت به خرج بدم!

۲۵ آذر ۹۵ ، ۲۳:۵۴ ۴ نظر
خانم فــــــــــ

زیادی رک :(

من امروز بدترین کاری که تو عمرم میتونستم بکنم رو انجام دادم، یعنی بدترین حرفی که میشد زد

واقعا خسته شدم این مدت

دیگه کاسه صبرم که چه عرض کنم تانکر و مخازن صبرم لبریز شد و چیزی که بهتر بود نگم رو گفتم

و یادم میاد قبلا*  هم از این کارها کردم بعدش پشیمون میشم ولی میدونم اون آدم دیگه به حالت قبلی برنمیگرده!


 *قبلا میشه سالهای دور مثل سال 87، 88، 89 و چقدر خوب بود که سال 89 یکی ترمز دستی منو کشید!


خیلی حس بدی دارم:( همه ی حس های خوب از خبر هایی که شنبه شنیده بودم رو با این کار نابود کردم.

۲۲ آذر ۹۵ ، ۰۰:۱۳
خانم فــــــــــ

یک ماه گذشت

و بیا کارنامه رو به دست راست یا چپ بده!

والبته که به دست چپ هم بدهی ککم نمیگزد! چرا که خوابش را دیده ام.

===================

ادامه مطلب...
۱۹ آذر ۹۵ ، ۱۳:۲۷ ۳ نظر
خانم فــــــــــ

نِگ آه !

-کاش یه قابلیتی تو تلگرام بود که اونایی رو که میوت (Mute) کردیم متوجه میشدن!

از این قابلیت ها هم بذار تلگرام جان!


-خیلی خوبه که امسال دانش جَو نیستم. از این جک های بیمزه و کلیشه ای خسته شدیم :(

تازه یه عده هم از تو ماوراء پیداشون میشد به بهانه روز دانشجو الکی مثلا به یادتیم حرف میزدن. نخواستیم!


-هی نشست غر زد که دوستم داره میره مونیخ. گفتم خب به سلامتی

هی شمرد هی شمرد

گفتم به سلامتی

گفتم ببین دور و بر منم خیلی ها رفتن اینقدر که تو درگیر میکنی خودتو خوب نیستا. یا میخوای برو یا اگه هستی زیاد غر نزن.

باز رفت تو فاز همون دانشگاهی که دوستش رفته، میگه تو بخوای میتونی ها!! نه جدی چرا  ؟!!


من نگاه ...نگــــــــــاه ... نگـــــــــــــــــــــــــاه فقط!

و تو دلم گفتم اگه بدونی اون دوتا وزنه که به پاهام وصله اگه نبود شاید بهتر از ایده آل های فانتزی تو رو داشتم!!


۱۶ آذر ۹۵ ، ۱۸:۵۰
خانم فــــــــــ