با این کلمه ها جمله بگویید!


عینک

من دیگه عینک نمیزنم. خیلی خوشحالم از رهایی. البته دوستانی که میگفتن عملش درد نداره شوخی بیمزه ای کردن چون بعد عمل دو روز کامل درحال گریه بودم. گریه غیر ارادی و هم ارادی ولی ارزشش رو داشت

و این اولین پست بی عینک منه.



خونه پدری

یک مرخصی اجباری بعد از مدتها نصیب ما شد و اومدم خونه پدری و البته مادری

و اونم به خاطر مشکلات زیرساختی و اساسی در ساختمان شرکت بود که گفتن برین خوش باشین و من جمع کردم اومدم. فکر میکردم این چند روز خیلی به مسائل مهمی فکر میکنم خیلی از کارای عقب مونده رو انجام میدم ولی نخیر از این خبرا نبود. فقط ول گشتم :) و خیلی زیاد خوابیدم. چون تو هوای اینجا فقط خوابیدنه که آرامبخشه:)



درک

چند مجموعه از انسانها رو درک نمیکنم

دوتا از ان مجموعه ها اینان. متاهلایی که حلقه ندارن و مجردهایی که حلقه دارن. اگه تکراریه ببخشید.



واکسن

نویسنده سالهاست که طحال نداره. از بی طحالی هم رنج نمیبره. چند وقت پیش طب کار داشتیم پزشک مورد نظر هی میپرسید بیماری ای داری؟ میگفتم نهههههههههههههه میگفت دارویی مصرف میکنی؟ میگفتم نههههههههههه. درد فلان قسمت داری؟ نههههههههه خلاصه جواب همه سوالاش نه بود که گفتم یه چیزی بگم ک فکر نکنه انسان پرفکتی هستم و چشمم نزنه. گفتم به فلان دلیل طحال ندارم گفت واکسنهاتو میزنی سالیانه؟ گفتم نههههههههههه گفت  بزن!!!!

راستش یه واکسن بود که چهار سال یبار میزدم تاریخ آخرین باری که زدم رو یادم نبود؛ اومدم تو وبلاگم تاریخش رو ببینم که گفتم یه پستی هم بنویسم :)

اگه خواننده قدیمی باشید دلتوئید رو اونجا-که رفته بودم واکسن بزنم- معرفی کردم بهتون.



وبلاگ

من به وبلاگ خود کم، سر میزنم.

راستش دوست دارم زیاد بنویسم از همه چیز بنویسم ولی نمیتونم . یک نیروی بازدارنده عجیبی این روزها من رو به سکوت عمیقی فرا میخواند که میگه دلیلی نداره همه چیز ثبت بشن بذار همه چیز از یادت بره. بذار اینطوری یه دوره جدید بهت رو کنه اگه رو نکرد به زور کاری کن که رو کنه:)




سقالکسار

سقالکسار دریاچه سد خاکی است واقع در نزدیکیای رشت. توصیه میکنم حداقل یکبار دیدن نمایید.ترجیحا فصل بهار یا تابستان.

پ ن: این عکس مثلا پانوراما هست!