۹ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

واقعا؟

سلام عزیزم مطالبتون عالیه ازت یه خواهشی دارم لطفا بیا و منو دنبال کن.خیلی سادس بیا تو وبلاگم و رو گزینه سبز رنگ دنبال کردن کلیک کن عزیزم+




و من.....

و حتی مطالب تو وبلاگم به شکل زیر!


اصلا مطلبی داره وبلاگم؟ :|

هی نمیخوام پستی بزارم هی مجبورم میکنن...

واقعا چرا دنبال شدن، لایک گرفتن، کامنت داشتن، دوست مجازی داشتن این همه لذت بخشه؟

چه اصراریه خب!؟!



==============================
چند وقتی آپدیت نخواهد شد.


۲۲ تیر ۹۵ ، ۱۵:۳۶
خانم فــــــــــ

یاد بگیریم...

با هم مهربون باشیم.



قضیه اینه که آدما به اندازه کافی زخمی هستن

به اندازه کافی خسته هستن و درگیرن

به اندازه کافی تو زندگی مشکلات دارن که حتی نمیتونن بشمارنشون

به اندازه کافی از زوایای مختلف جامعه بهشون فشار میاد


ما سعی کنیم حداقل با حرف زدنمون نمک روی زخماشون نپاشیم.

================================

چند تا از پیام هاش اینا هستن:


-چیکار میکنی؟

-هنوز بیکاری؟

-دستت تو جیب پدر بدبختت میره؟( دقیقا همین عبارت)

-گیلان مگه جای زندگیه؟

-دریای شمال همش گِلیه حالم ازش به هم میخوره.

-آخرین دریافتیمو خودشون .........زدن!( این جمله ی خبری در جواب پرسش "چه خبرا؟" گفته شد)

-خب فلان کار رو بکنی که چی بشه؟

-الان مثلا راحتی؟

=====================================


این آدم برای من مثل یه کیس هست که روانشناس ها بهش به دیده ی یک فردِ دارای اختلال شخصیتی نگاه میکنن.

به نظرتون این جمله هایی که نوشتم چند درصد بار منفی به همراه داره؟ و البته به دور از ادب!


دقیقا مثل یه روانشناس، دونه دونه مشکلات حرف زدن و تربیتی و تعاملی این آدم رو با ذکر مثال و توضیح واضحات براش نوشتم و بهش گفتم حتما قبل از صحبت کردن در مورد حرفاش "فکر" کنه و اگه نمیتونه فکر کنه بهتره لال شه!

این آدم 30-29 ساله و دکتری حرفه ای هست. پرواضحه تحصیلات آکادمیک به هیچ وجه نتونسته تو صحبت کردن و طرز برخوردش تاثیری داشته باشه، حالا طرز فکر پیشکش.


 با هم مهربون باشیم.


۱۹ تیر ۹۵ ، ۰۳:۳۱
خانم فــــــــــ

مگه میشه خوابید!

قشنگ تو ماه رمضون ساعت خوابم بهم ریخته این به کنار همسایه فرهیخته و البته جغدمون هم همون کنار!!

با صدای بااااز شد ؟ بااااز شدددد؟ یا از پنجره بندازم؟ ( ریموت رو میگن ظاهرا)از خواب پریدم. مثلا یه شب خواستم 12 بخوابم 3 بیدار شَما ....نمیزارن که

و خیلی وقته به این نتیجه رسیدم بی فرهنگی یه چیز ذاتیه و به مکان زندگی هم ربطی نداره.امثال اینا بهترین کشور دنیا رو هم برای زندگی انتخاب کنن خیلی زود دیپورت میشن به وطن عزیز.

جالبیه داستان اینه 

-از خانواده های پولدار شهرمون هستن

-میدان دیدشون تا نوک دماغ عمل کرده شون هست.

-پدر خانواده به دلیل قتل تو زندان هست.

- پسر خانواده بسیارررر قلدره و به قول خودش بزن بهادر!

- کسی جرات نداره بهشون تذکر بده.

-خیابون ارث باباشونه حتی جلو پل ما هم پارک میکنن.

- 110 هم از دستشون گریه میکنه به واقع:|

- من وقتی ترم 1 بودم اینا کوبیدن که 6 طبقه بسازن، الان هم دیگه آخراشه و همه کار های خونشون رو بین ساعت 9 شب تا 3 نصفه شب با داد و قال و سر و صدا انجام میدن.

اصلا یه دوره ای من فقط شبها با صدای دریل و مته میخوابیدم.

- دیشب هم دختر خانواده با صدای حمیرا گونه اش داشت روی پنجره آواز میخوند ایشون متاهل ، دارای فرزند و سالها ساکن تهرانن و اینجا زندگی نمیکنن- اینا رو گفتم که مشخص بشه دختر بچه نیست:|


چندین بار تصمیم گرفتم شب ها که سرو صدا میکنن زنگ بزنم 110 که خانواده میگن خودتو اذیت نکن فایده نداره.


الان هم که بیدارم تست سرعت میکنم ولی خیلی شیک دارم میبینم 1 چهارم سرعت روز هم نیست و قاعدتا دانلود کمتری هم میشه تو این ساعاتِ مثلا رایگان داشت.

این بود اون اینترنتی که به خاطرش 10 روز اینترنت نداشتم و خونِ جگر خوردم و آواره بودم؟

این بود فیبرِ نوری؟


+ منظورم از دیپورت شدن این نیست بقیه کشورا با فرهنگن ما نیستیم. منظور نویسنده این بود اونجا چیزی به نام قانون سفت و سخت وجود داره که نمیشه دورش زد، حداقل برای آدمای معمولی که از دماغ فیل افتادن:/

++این رو هم میدونم اکثر همسایه ها شاکی هستن ولی فردا صبح که میبیننشون میگن تعظیم علیکم!شب بسیار عالی رو در کنار اصوات شما گذراندیم:|

+++ یه دلیل اینکه زندگی کردن تو خوابگاه برام سخت بود همین آلودگی های صوتی و نوری بود.

++++مملکت هر جاش یه وضعه:/

پر از باگ:/


۱۱ تیر ۹۵ ، ۰۲:۴۸
خانم فــــــــــ

به اینکه(2)

به این فکر میکنم که وبلاگی که نشه توش حرف دل رو زد دقیقا به چه درد میخوره؟!

خودسانسوری به مرحله اعلاش رسیده

میشه فاتحه اش رو خوند.


+تو یکی از وبلاگ ها خوندمش، خودم یه "من" اضافه کردم.


وقتی نمیفهمی مرا
پس "من" نمیمیرم چرا؟

==============================
چند وقتی آپدیت نخواهد شد.


۰۹ تیر ۹۵ ، ۲۳:۲۱
خانم فــــــــــ

به اینکه(1)

به این فکر میکنم که

کاربرد آب نمک فراتر از چیزیه که میدونیم. از آب نمک برای خیسوندن افراد مختلف، کارهای متنوع و حتی آینده میشه استفاده کرد.

این کاربردها به دو صورت انجام میشه

مستقیم و غیر مستقیم.

مستقیم اینه که علنا به یه کسی/چیزی بگیم در آب نمک بغلتا!

غیر مستقیم اینه که حس غلتیدن در آب نمک رو به افراد تلقین کنیم.

نابخردانه ترین کار همین روش دوم هست.


۰۹ تیر ۹۵ ، ۲۰:۲۱
خانم فــــــــــ

تنبلی

یه روزایی میگفتم اگه برگردم خونه هر روز میرم دریا
هر روز پیاده روی
تابستونا هر روز شنا، هر روز آفتاب میگیرم از خجالت ویتامین دی در میام.
ولی همش حرفه...
 فکر کنم دوماهی میشه دریا نرفتم ، هر روز میگم فردا...
دلایلم هم اینطوریه : امروز نه گرمه، امروز خستم، امروز کار دارم، اینم انجام بدم بعد ، عه غروب شد که، امروز نه جمعه هست شلوغه ، امروز شهادته، امشب قدره، کسی خونه نیست افطار و شام درست کنه فردا میرم پس فردا میرم ....
نه فقط این موضوع، داره به همه کارام سرایت میکنه
مایع لنز: از بس مایعشو عوض نکردم فکر میکنم  لنزام گندیده، احتمالا توش جلبک هم در اومده! اصلا میترسم برم درشو باز کنم نگاهش کنم:/
عکس جدید : میخواستم عکس بگیرم که بزارم تو پروندم به جای قبلیا که خیلی قدیمی بود ولی بازم حوصله ندارم همون قبلیه رو میگم چاپ کنن .



۰۷ تیر ۹۵ ، ۱۹:۴۷
خانم فــــــــــ

ادامه میدهم!

صبحی پیام داده امشب شب قدر هست برای ظهور امام زمان-عج- دعا کنیم و برای شفای بیماران.

التماس دعا.


منو یاد یه آدمی میندازه.

سعی میکنم نیمه پر رو ببینم ، تعمیم ندم ولی دقیقا همین سناریو ها در زمان های مختلف توسط آدم های با ظاهر یکسان تکرار میشه برام.

دقیق یادم نمیاد ولی چند سال، حدودا 3 سال هر جمعه صبح اس ام اس امام زمان ....بعد یه غیبت کاملا عمدی و کبری! و البته فهمیدم من از لیست افرادی که براشون ارسال میکرده حذف شدم، یه بار هم گفت اصلا شماره ات تو موبایلم از اولش هم ذخیره نبوده....گفتم پس کجا ذخیره بوده؟ گفت حفظم!

شاید انتظار داشته ذوق مرگ بشم ولی من بیشتر پوکر فیس بودم!

نه اون شماره حفظ کردنو نه اون غیبت کبری.

آنالیز آدما برام خیلی سخت شده.

این ماجرا هم انقدر پیچیده هست که حتی بهش فکر میکنم سر و ته قضیه دستم نمیاد ، یادم میاد سال سوم بودم که همین فردی که چند خط بالاتر توضیح دادم رفت حج

زنگ زد از همه حلالیت گرفت

مثل اینکه به منم زنگ میزنه ولی به طرز جالبی جواب ندادم، کاملا ناخواسته!

ماجراش اینطور بود که من تو راه بودم طبق معمول با اتوبوس:| موبایلم هم طبق معمول ویروسی( اونایی که ان 73 نوکیا رو در زمان خودش درک کردن میدونن چه مصیبتی بوده )  

خواب بودم که حدوده 7 یا 8 بار زنگ میزنه

بعد بیدار میشم میبینم یه تعداد میس کال دارم که نمیتونم بفهمم از کیه.

حدس میزدم از خونه بوده زنگ میزنم و میگم فلان جا هستم و فلان ساعت میرسم اونا هم گفتن ما زنگ نزدیم.

بعد از مدتها میفهمم طرف رفته مکه، همه بچه ها گفتن زنگ زده ازمون حلالیت گرفته، به تو زنگ نزد؟

گفتم نمیدونم شاید!

و اون فکر میکرد من از قصد جواب ندادم.

یه چیزی هم بدهکار شدیم این وسط، البته بهتر از این شد که زنگ بزنه بگه خوبی بدی دیدی ببخش بعد من بگم خواهش میکنم ! و ته دلم ناراحت باشم و نتونم بگم ناراحتم!

از این مدل حلالیت گرفتن های سمبلیک خوشم نمیاد.

چرا ماها فکر میکنیم میشه هر کاری کرد هر حرفی زد بعد یه هو تو یه شب که تا صبح بیدار میمونیم همشو درست کنیم بره پی کارش، یا مثلا بریم حج پاک بشیم. حتما هم میگیم کسی که نبخشه مشکل داره، کینه ایه...

میدونین بعضی کارها و حرفا با زندگی بقیه چیکار میکنه؟!

نمیدونیم دیگه

وگرنه با یه تلفن زدن سر و ته قضیه رو جمع نمیکردیم.

****************************************


قدیما یه عادتی داشتم شب قدر لیست مینوشتم اینکه چه لیستی مهم نیست، مهم اینه دوست داشتم به یه چیزایی فکر کنم.

الان دیگه نمینویسم

لیست رو از حفظم.




۰۴ تیر ۹۵ ، ۲۰:۳۲
خانم فــــــــــ

مولر یا گرلاوین

یه چند تا مبحث جدید برای خودم ردیف کرده بودم که بعد از فارغ التحصیلی و احتمالا نیافتن کار روی اونا کار کنم واسه خودم لذت ببرم، ولی دیروز که برای دومین بار طی خرداد ماه به صورت کاملا جدی قصد خرید یه مانتو خنک یه لباسی یه چیزی که اصلا بشه پوشید رو داشتم و گشتم و گشتم پیدا نکردم به این فکر کردم که اصلا برم خیاطی یاد بگیرم!

والا با این نوناشون

این مانتوهایی که پشتش نوشته داره چه صیغه ای هستن دیگه ...

مانتو قدش خوبه جنسش خوبه دکمه هم داره ولی آستینش کوتاهه...میگه خانوم خب سختته ساق دست بپوش!

مانتو آستینش خوبه دکمه داره اندازه بلوزه ولی

قدش خوبه آستینش خوبه دکمه نداره به فاصله 15 سانت یه قزن گذاشتن صرفا برای اینکه صنف مثلا گیر نده..

یه مانتو هم پیدا کردم همه چیش خوب بود نازک بود ! میگه خانوم زیر سارافونی بپوش زیرش اینا مدلش اینطوریه...


تازه ب

۰۳ تیر ۹۵ ، ۱۲:۰۵
خانم فــــــــــ

84%



+رطوبت هم که عالی، بدون آب خوردن از طریق پوستمون H2O جذب میکنیم ..

++یه فیش حقوقی هم نداریم بیایم منتشرش کنیم!

+++ امروز کولرمو روشن کردم، هر چقدر فکر میکنم با تصمیماتم در زمینه اقتصاد مقاومتی همراستا نیست.این برچسب های ای دو مثبت (A++) همش الکیه پول برق که بیاد معلومه Z هم نبوده.


۰۱ تیر ۹۵ ، ۲۰:۵۵
خانم فــــــــــ