۲۰ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

راهنمای تعیین جنسیت فرزند

چیزهایی که دارم مینویسم فقط حاصل مشاهدات من هستن. اینکه خودمم بهش اعتقاد دارم یا نه اصلا معلوم نیست.


- اگر میخواین بچتون تا الی الابد پیشتون باشه و وَنگ بزنه و خونتون همیشه پر سر و صدا باشه، حتما دختر رو انتخاب کنید!

- اگر میخواین بره و دیگه سال تا سال ریختشو هم نبینید بچه پسر مناسب شماست!


خب تموم شد راهنمای من.

چیه فکر کردین الان میخوام چیزهای دیگه توضیح بدم؟ نخیر ازین خبرها نیست.

تا راهنمای دیگر!

۳۱ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۵۶ ۴ نظر
خانم فــــــــــ

کشتی نشستگانیم ای باد خسته برخیز!

روز درِ پیتی اینطوری شروع میشه که کله صبح بیدار میشی، بعد لنز چشم راستت بازی در میاره با اینکه تازه دیروز افتتاحش کردی به زور میچپونی و چشمت، بعد دو تا فحش میدی به سازنده انگلیسیش(!)

بعد تا سر خیابون میری میبینی عهههه اون 4 تا تیکه کاغذ پاره که خیلی مهم بوده جا گذاشتی، حال نداری دور بزنی دنده عقب برمیگردی

بعد تو مسیر هی ماشین آلارم عجق وجق میده، چراغاش روشن میشه معلوم نیست چه مرگشه وسط خیابون ماشینا پشت سرت بوووووووووووق میزنن مجدد استارت و اکی درست شد

ادامه میدی

دوباره خاموش میشه این دفعه دیگه روشن نمیشه

4 تا فحش به شرکت سازنده اش نثار میکنی همون بغل پارک میکنی( تنها شانش این بود سرپایینی بود یکم یه آقایی یکم هولش داد آوردیمش کنار) میای سواری بگیری

1 ربع وایمیستی کسی سوارت نمکینه

زنگ میزنی به بابات غر میزنی

دوباره صبر میکنی کسی سوارت نمیکنه

یکی نگه میداره و مسیر میخوره و سوار میشی

خلاصه با اینکه بد شروع شد ولی اینجاش باحال بود که گفت من تا تختی میرم کسی اگه مسیرش باشه میرسونم

 گفتم من من من من .....(در حال ذوق مرگ شدن چون باید دو کورس دیگه تاکسی سوار میشدم)

بعدش گفت کجا میری گفتم فلان جا، ترافیک بود از کوچه پس کوچه رفت و دقیقا جلو همون کوچه ای که میخواستم رسیدم انقدر خوشحال شدم، 1 ربع زودتر هم رسیدم تازه!



+تن حافظ در حال ویبره هست

۳۰ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۱۶
خانم فــــــــــ

6 سال

صبح یه روز که 28 شهریور بود بیدار شد و دید دیگه اون آدم سابق نیست
تبدیل شده
به دو نفر.
این رو آیینه بهش گفت، به خاطر لبخند بی حس و حالش.
تولدت مبارک...
۲۸ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۰۰
خانم فــــــــــ

دختری به نام پائیزه...


شهریور عاشق انار بود

اما هیچ وقت حرف دلش را به انار نزد

اخر انار شاهزاده ی باغ بود

تاج انار کجا و شهریور کجا !

انار اما فهمیده بود

میخواست بگوید او هم عاشق شهریور است

اما هر بار تا می رسید فرصت شهریور تمام میشد 

نه شهریور به انار میرسید 

و نه انار میتوانست شهریور را ببیند

دانه های دلش خون شد و ترک برداشت

سالهاست انار سرخ است

سرخ از داغی و تندی عشق

و قرن هاست شهریور بوی پائیز می دهد ...


۲۷ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۳۴ ۳ نظر
خانم فــــــــــ

تابستان 95 خود را چگونه گذراندید؟

به نام خدا به ترتیب زیر

1 در تلگرام

2 استرس های متنوع

3 یه سری تعطیلات که همش بارون بود جایی نرفتیم

4 هماهنگ نبودیم نتونستیم همگی یه مسافرت بریم

5 خواب

6  خانه تکانی.


من دقیقا نمیدونم بقیه آدما سالی چند بار خونشون رو میتکونن ولی مامان من سالی دوبار. اون قدیما قبل از مدرسه رفتن باید حتما یه خوته تکونی مفصل انجام میشد، امسال که من بعد از سالهای متمادی خونه هستم و تقریبا بیکار، کوزت شده ام و دارم خونه میتکونم.

اتاق من تموم شده کاراش، مامانم گفته یه جاهایی باید نقاشی بشه، یه کمد دیواری باید مدلش عوض بشه، یه سری شیر الات عوض بشن، قفسه های تو پارکینگ بزرگتر بشن اصلا هر چی فکر میکنم میبینم مسافرت میرفتیم هزینشون کمتر میشد که هیچ، کلی هم خوش میگذشت:|

بین خرت و پرتا یه جزوه ای پیدا کردم 

به دوستم پیام دادم جزوت دست منه، بیا الکی مثلا به بهانه ی برگردوندن جزوه ی به درد نخورت ببینمت و یکم از زیر کار در برم!

میگه جزوه ی چی؟

گفتم نوروفیزیولوژی ، برای اون موقع ها بود که توهم  بیوالکتریک زده بود به سرم، خدا رو شکر نرفتم سمتش، یه رشته ایه که از دور لوکسه فقط.

میگه نمیخوامش، باشه دستت، 

بعد میگه یه تور پیدا کرده، با کشتی از رشت میبرن انزلی برمیگردونن، 70 تومن ، مهلت ثبت نامش تموم شده چون امروز 25 ام بود، بعدی رو بریم؟

آگهیشو دیدم، گفتم قیمتش خوبه ولی چون 6 تا 9 شب هست به درد نمیخوره، تاریک میشه بعد چطوری عکس بگیریم، یه 4 تا دونه عکس هم نمیشه گرفت وسط دریا که، بعدشم امروز یکم داره ابری میشه اگه بریم بارون بیاد کوفتمون میشه.

میگه هنوز نرفتیم که:|

 گفتم مثلا:)))))))

یه همچین آدم شبیه سازی هستم!

آخر مکالممون هم برای خودمون متاسف شدیم که یه بار هم سوار کشتی نشدیم در عمرمون:-[

شما رو هم به چالش تابستان 95 خود را چگونه گذراندید دعوت میکنم تا آخر ماه وقت دارین انشاهاتون رو بنویسین:)

۲۵ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۲۹ ۴ نظر
خانم فــــــــــ

دخترانه 1-مضحک-رمزدار

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۴ شهریور ۹۵ ، ۱۶:۲۱
خانم فــــــــــ

دو زن

میگن فیلم هایی که میبینید کتاب هایی که میخونید روتون تاثیر میذارن!
دو زن
دو نیمه سیب
دختران انتظار
عروس آتش
روز شیطان
شوکران
طوطیا
و ....
(اصلا از اسم هاشون دهه 70 و مانتو های اپل دار خود به خود تداعی میشه)
اینها فیلم هایی بودن که تو سینما و در دوره خیلییی بچگی دیدم، میدونم موضوع فیلم هم مناسب سن و سالم نبود ولی اون موقع ها این قرتی بازی های گروه سنی مطرح نبود شایدم بود ولی من همیشه به 6-7 سال بزرگتر از خودم چسبیده بودم، قاعدتا اونا هم "الو الو من جوجوام" رو انتخاب نمیکردن.



از فیلم دو زن یک سری هاله ی ابهام  تو ذهنمه با این حال یک سری چیز ها رو خیلی خوب یادم مونده.
این روزها احساس همزاد پنداری خاصی با نقشی که نیکی کریمی تو این فیلم بازی میکرده دارم(اسمش رو اونجا یادم نیست ولی میشه سرچ کرد/ اسمش به چه دردم میخوره داستان مهمه)
 باید تو این شرایط بود که دید واقعا هضم کردن مریلا زارعی های زندگی بعد از چندین سال خیلی سخته.
فکر میکردم اینها همشون داستانه
ولی واقعیت همینه.
دو زن
با دو زندگی متفاوت.
شاید من بتونم سه زن و چهار زن رو هم کارگردانی کنم ولی بعدش حتما تموم میکنم.


۲۳ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۲۵ ۶ نظر
خانم فــــــــــ

تناقضات

دین هم یه چیز شخصیه هم میتونه شخصی نباشه
یکی از جاهاییکه شخصی نیست اینه که کسی که میخواد ازدواج کنه تمایل داره یکی شکل خودش باشه در این زمینه
باز حساسیت خانم ها در این زمینه خیلی بالاتره چون پسر های زیادی دیدم که میگن ما همینطوری هستیم! طرف میخواد مذهبی باشه میخواد نباشه حجاب داشته باشه یا نه هر کاری میخواد بکنه ولی به من کاری نداشته باشه
:|
کلا مردها خیلی بیشتر دلشون آزادی میخواد و نداشتن قید و بند- الان نیاین منو به صورت خصوصی تیربار نکنین، من دارم مشاهداتم رو مینویسم-
زنها به دین و اخلاقیات و کلا یه چارچوب خاصی که به ماورا وصل هست خیلی بیشتر معتقدن
نمونه بارزش اینه که نذر کردن و ختم فلان سوره و شرکت در فلان جلسه مذهبی از طرف خانم ها بیشتر مورد استقبال قرار میگیره
خانم ها در انجام واجبات حساس تر هستند-باز نیاین تیر بار نکنین، بزارید نتیجه گیری کنم-
با این حال
پیامبران و امامان همشون مرد بودند!
نسبت تعداد زنان مومنه نسبت به مردان در تاریخ خیلی کمه در قرآن هم خیلی خیلی کم، البته این رو هم میدونم تاریخ/قانون/ و هر چیزی که هویت یه ملت در حال و آینده منعکس میکنه توسط مردان نوشته میشه ولی با این حال من این تناقضات عملی و تئوری رو متوجه نمیشم!
امروز تو تاکسی پول خرد نداشتم راننده غر غر کرد و 10 تومنی من رو برگردوند بقیه 10 تومنی هاییکه امروز گرفته بود رو هم کوبید رو داشبورد گفت ببین از صبح همینه!! همه خودخواهن همه فلانن 4 تا فحش هم زیر لب داد که سعی کردم نشنوم!
در واقع من مقصر نیستم راننده پول خرد نداره و این وسط یه دختر مهربونی سریع پولمو حساب کرد تا اون آقای راننده دلش خنک بشه، هرچی اصرار کردم نمیخواد، من برگشتنی این آقا رو پیدا میکنم پولش رو میدم گفت نه و فلان ...خلاصه بعد به نیت اون خانم پولشو گذاشتم صدقه
الان ربطشو میگم
خیلی وقتا شده درصد مهربانی و سعه صدر تو جامعه رو بین زن و مرد ها خواستم بسنجم دیدم هر طور نگاه میکنم خانم ها صبور ترن، مهربون ترن جدای از اعتقادات مذهبی
مثلا این خانم لاک قرمزش خیلی خوشرنگ بود:) آستینش کوتاه بود، حجاب به نسبت خوبی هم نداشت از نظر مذهبیون، ولی اخلاقش معلوم بود خوبه-الان نیاید بگید سطحی نگرم نه کلا ببینید مهربونی چیزی نیست که به دین ربطی داشته باشه این ماجرا رو هم مثال زدم-
بعد اومدم دلیل بتراشم
با خودم گفتم زنها به دلیل داشتن زیبایی و جلوه گری خود به خود از دور خارج میشن! یه چیز بدیهی طور انگار:/
 ولی دیدم این نه عدالته نه اینکه درسته، اگر کسی فکر کنه زن ها رو به خاطر داشتن زیباییشون نگاه میکنن و زل میزنن بهشون چیز درستی نیست
مثال میزنم
چند وقت پیش رفته بودیم قم، من چادری نیستم ولی در این اماکن مقدس چادر سرمه، بعد تو خیابون خدا شاهده چقدر مرد هیز دیدم:| نمیخوام بد بگم و سیاه نمایی کنم ولی واقعا من که یه چادر مشکی سرمه دستکش پوشیده بودم، حتی ابروهام معلوم نبود عینک -طبی- داشتم و کلا از صورتم فقط دماغم معلوم بود واقعا چه چیزی برای دیدن داره این آدم که زل میزدن؟!!
به خواهرم گفتم چادرم کثیفه؟ گفت نه گفتم صورتم طوریه؟ گفت نه گفتم اینا چشونه اینطوری نگاه میکنن؟!! 
جالب ابنجا بود اولش مامانم متوجه شد نه من، انقدر شلوغ بود که من فقط جلو پام رو نگاه میکردم، دیگه مامانم صداش دراومد گفت همون 4 تا دونه سوهان رو بریم از تهران بخریم بهتره والا
البته میدونم تو این شهر مسافر زیاده و نمیشه گفت بومی های اونجا آدمای این تیپی هستن 
یا مثلا مشهد هم همینطور ولی به نسبت کمتر از قم
تو مشهد یه بار یه پسره یه مسیری رو پشت سرمون اومد بعد اومد تو رستوران خواستگاری کرد:| آخه این وضعشه؟ اون موقع من سال سوم بودم و با دوستام دسته جمعی رفته بودیم زیارت، بهار هم نبود:) 
اینها همه مثال هایی بود که خواستم بگم اینکه خانمی حجاب داشته باشه تا آقا هیزولینگ نباشه اصلا درست نیست، شما روی سر زن گونی هم بندازی از کنار مرد مشکل دار رد بشه اون هیز بازی در میاره باز :|
خب با همه اینها
با همه ی این توانمندی های زنها و مردها
بازم در طی کردن درجات معنوی خانم ها به نظر میاد ضعیفترن
عجیبه!!



۲۰ شهریور ۹۵ ، ۲۰:۳۷ ۲ نظر
خانم فــــــــــ

جای سوال

وبلاگ نویسی خیلی سلیقه ای هست
خیلی هم نمیشه گفت به روحیات طرف نزدیکه چون میتونه چیزایی بنویسه که در واقعیت نیست
و از اونجایی که سر و ته نداره باز هم نمیشه همبستگی خاصی بین شخصیت واقعی فرد نویسنده، محتوی و تعداد دنبال کنندگان پیدا کرد.مثلا چند وقته من به اون باکس مرا دنبال کنید که بعضی از بلاگرها میزارن گیر دادم و عدد بالاش
25
50
+100
+200
 بعضی از وبلاگها خیلی خوب مینویسن ولی شاید 25 تا دنبال کننده  هم ندارن یا به زور دارن:/
دنیای واقعی هم همینه، اونی که حرف راست میزنه خریداری نداره....هی دل غاقل!
من اینجا رو الان 1 سال و دو سه ماهه دارم، فکر میکنم دیگه داره دلمو میزنه، به زودی که فصل جدیدی از زندگیمو شروع کردم وبلاگم رو هم به تاریخ می پیوندانم!
۲۰ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۳۸ ۳ نظر
خانم فــــــــــ

اصلاح نژادی

فقط دام و طیور نیستن که نژادشون رو برای بهتر شدن دستکاری میکنن
انسانها هم اگر $ داشته باشن میتونن هر مدلی که بخوان بدون جراحی، بدون درد و خونریزی، کاملا اورجینال و شرعی(بسته به موقعیت جغرافیایی)  نژاد آیندگانشون رو تغییر بدن.
نمونه زیاد هست، چشم حقیقت بین میخواد:)
یاد استاد تاریخ اسلاممون افتادم که میگفت اعراب جاهلیت، زنشون رو میدادن به یه مرد خوش هیکل و خوشگل و کلا از هر نظر پرفکت تا بچشون(!) درست حسابی در بیاد. الان که مقایسه میکنم میبینم فرقی نکرده، فقط برعکس شده :)
۱۹ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۴۴
خانم فــــــــــ