استغفر ا...

ماه رمضونی میخوام لینک آهنگ زلم زیمبو بزارم!

به یک عدد کلاهبرداری به صورت تصادفی برخوردم

این آقای ایمان فلاح که من تا حالا آهنگاشو نشنیده بودم شایدم شنیدم،اومده آهنگ های گیلکی رو با لهجه ی بسیار کج و کوله خونده و به نام آهنگ مازندرانی پخش کرده-البته پارسال -   :|

اینم اسناد من به تفکیک آهنگ ها که نشاندهنده کاملا گیلانی بودن آهنگ هاست.

بوشو بوشو(اصلا این واژه بوشو در زبان گیلکی معروفه!)

حلیمه ی جان( یه قسمتی از این ترانه میگه عروسِ گیلان حلیمه، که در اینجا خواننده حذف کرده، در واقع این آهنگ گیلانیه)

عذب لاکوی(این که اصالتا برای شرق گیلانه)


چه قشنگم وسطش میگه اییییییمان فلاح :|

من حرفی ندارم دیگه، ولی اینا آهنگ های مورد علاقه منن:|


+ امروز اصلا یه وضعی بود. انقدر احساس ضایع شدن بهم دست داده که قابل توصیف نیست.برم تو افق:(

۲۵ خرداد ۹۵ ، ۱۵:۴۹ ۲ نظر
خانم فــــــــــ

اون روزای دور

هوا که ابری میشه دلم میگیره

روایت داریم من در بدو تولد یه جفت چشم بودم بعد به مرور زمان دماغ دهن و دست و پا در آوردم!

کسی که خیلی دوستش داشتم و دوست عزیزم بود و بعد به یکی از آدمایی تبدیل شد که دیگه نخواستم ببینمش، بهم میگفت چشمینه منم بهش میگفتم زلفینه! چون بور بود.

دخترا وقتی با هم دعوا میکنن 100 سال هم بگذره شاید ظاهرا خوب باشن ولی هیچ وقت یادشون نمیره...هیچ وقت...من هر هفته دو شنبه ها به یادشم.

این منم، 6 ساله در عید یکی از سالهای دور...

دلم برای خودم تنگ شده، من این چیزی که الانم، نبودم:(

۲۳ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۰۵ ۴ نظر
خانم فــــــــــ

باز شروع شد...

ماه مهمانی خدا رو نمیگم این سریالای آب بندی رسانه ی میلی رو میگم.

 از چند حالت خارج نیست

حاجی بازاری پووولداررر با چند تا پسر شاخ شمشاد که حتمنه حتما باید یکیشون پوریا پورسرخ باشه،زن‏ های این فیلم ها در عین حال که میکاپ کامل دارن یه جور ملاطفت و متانت و معصومیت خاصی تو صورت وحرفاشون موج میزنه،خیلی مهربونن، سجاده شون همیشه پهنه، زن و شوهرا کمتر از گل به هم نمیگن. آدم پولدارای این فیلما همه از دم حلال خور، منطقی، اهل نماز روزه، جدی و اصلا عین حقیقت!

اون یکی کانال 

یه فیلم طنز که 100 درصد باید آدماش بی پول، خنگ و دستپاچلفتی باشن، لباساشون پاره پوره و قدیمی، بهترین ماشینی که سوار میشن یه وانت قراضه هست، همیشه در حال بحث و کل کل با هم هستند، زن و شوهر ها با داد و بیداد با هم حرف میزنن منطق حالیشون نیست، همیشه هم 8 اشون گرو نهشونه ولی نون حلال در میارن.

تنها وجه اشتراک این فیلم ها همون نشون دادن حلال بودن درآمد هاست.

حالا پیدا کنید پرتغال فروش یا پرتقال فروش را!

۲۰ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۴۸ ۴ نظر
خانم فــــــــــ

از دوست همان بس که مرا یاد کند!

زیییییییینگ زینگ

+ ببین میدونی چی شده؟ گفتن HR فریز شده! تا چند ماه دیگه...

- حالا خیلی هم مهم نیست من جاهای دیگه رو هم مد نظر دارم.


بعد از ایده نانوا شدن، یه ضرب العجلی تعیین کردم که طی اون مدت اگه کار مورد نظرمو پیدا نکنم برم مثل اجداد و نیاکانم کشاورز بشم.درسته خدا کشاورزا رو زیاد دوست نداره1 ولی سرو کله زدن با گیاها خیلی بهتر از آدما و جانداراست. حداقلش اینه که شغل شریف بیکاریم دیگه مایع(!) "شرمندگی" نمیشه.

شرمنده شدن درد منو دوا نمیکه.

بوته خیار و درخت خرمالو


1 قابیل جان کشاورز بودن و یه بخشی از محصولات زمینشو به خدا هدیه داد و هابیل جان چند راس بع بعی تپل مپل. اینطوری بود که بع بعی مورد پسند خدا قرار گرفت و هدیه قابیل نه!!! قابیل بعد از حسادت برادرشو میکشه و مورد لعنت خدا قرار میگیره!


+ خدایا میشه بگی محصولاتش چه مشکلی داشت که قبول نکردی؟ حالا بعدا چرا لعنتش کردی آخه؟

نمیدونم چرا هر وقت این داستانا رو میخونم میگم چرا تبعیض قائل شیم که حس حسادت یک انسان نادان یا مثلا فرشته ای مثل شیطان برانگیخته بشه، و انسان کاری که نباید رو بکنه بعد تا N نسلش تقاص پس بدن!


++ به دلیل داشتن درون مایه مذهبی کامنت ها بسته هستن.

۱۶ خرداد ۹۵ ، ۲۱:۱۶
خانم فــــــــــ

مشقاتونو بدین ما بنویسیم:|

یکی دو تا گروه خوب تخصصی تویه تلگرام دارم که درسته زیاد تو بحث هاشون شرکت نمیکنم ولی مکالمه ها رو میخونم و چیزای خوبی یاد میگیرم

ازبین اعضای 600، 700 نفرش فقط یکی دو تا از همکلاسی هام رو میشناسم

و میدونم یه استادی از دانشگاه تبریز هم تو گروه هست و خیلی اکتیوه( دکتر مظفری)

ولی

ولییییی

ادامه مطلب...
۱۱ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۶ ۷ نظر
خانم فــــــــــ

دی جی علی نیبِ(ر)!

از بچگی از سر و صدا خوشم نمیومد.

خودم اگه شلوغ کنم مسئله ای نیست ولی خوشم نمیاد صدای خونه بره بیرون یا صدای خونه همسایه بیاد اینجا.

علی نیبر(همسایه) فردی است که علاقمند به موسیقی و خوانندگی که به هیچ وجه استعداد نداره.

سالهاست داره در تب خوانندگی میسوزه و گدازه هاش فوران میکنه میپاشه تو خونه ما.


دقیقا کی گفته 4 دیواری اختیاریه؟!


//8 خرداد 95

۰۸ خرداد ۹۵ ، ۱۲:۰۶ ۴ نظر
خانم فــــــــــ

کاش رو کاشتن ولی...

بعضی تبریک ها هم هستن که ناراحت کننده ان.
کاش هیچ وقت نبود.
بعضی از آدما هم هیچ وقت بخشیده نمیشن.
کاش هیچ وقت نبودن.
بعضی روزها هم برنمیگردند دیگه...
کاش بشه برگردوند.

کاش رو کاشتن، ولی از نا امیدی تو همون خاک پوسید.


۰۶ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۱۴
خانم فــــــــــ

طرح تهوع سلامت!

هی میگن مقایسه نکنییید مقایسه کاره شیطونه!!! فکر میکنیم واسه روحیه خودمون میگن در حالیکه برای این میگن که کسی به وخامت اوضاع گیر نده.

اینجا ( نظراتش از خود مطلب بسیار نکته دار تره، پزشکای عزیز از کشیک های طولانی و درس خوندن هاشون گفتن، من خودم سعادت این رو داشتم چندین شب تو بیمارستان باشم ولی جز اینکه پزشک عزیز با پرستارای رنگ شده در حال خوش و بش و خوشگذرونی هست یا در حالت عادی چرت میزنه من چیزی ندیدم و اینکه نصفه شب بیان و به بیمار بد حال سر بزنن یه افسانه بود اون مدتی که من دیدم، تو یه پست جداگانه اینکه پدر بزرگم رو چطور به اسم احیای قلبی به کشتن دادن مینویسم، تاسف باره! )

کلا هر طور فکر میکنم میبینم بازم به سود وزارت بهداشت میشه، در حالت عادی که فرض کنیم همه در بیخبری باشند آب و هوا و غذا آلودست پارازیت زیاده و مردم مریضن آخرش میوفتن دست پزشکا، اگر هم در باخبری باشند با احتساب موارد قبلی به اضافه حرص خوردن باز زودتر مریض میشن میوفتن تو دست که چه عرض کنم چنگال پزشکا،میدونین آخه چییییه؟! چون با دست غذا خوردن غیر بهداشتیه چنگال تمیز تره:|
مضحکه دو نقطه دی ، بهمن و هر چی ....

 داستان واقعی:


خب قصه ما ازین قراره که چند روز پیش فردی مورد گزش این جاندار قرار گرفت، در واقع پشه هست ولی این طرفا بهش میگن دراکولا :)  ولی یه نوع مالاریا هست.
طرف پوست سرش قرمز و متورم میشه و یه قسمت حدودا 1 تا 2 سانت عفونت میکنه ، شبش میگه خب برم دکتر اورژانس( همه میدونن که تو بیمارستان دولتی پزشک عمومی شیفت شب از تازه فارغ التحصیلای دره پیتی هست معمولا)  با اینکه میدونست ولی باز رفت اونجا چون یه پشه که دیگه این حرفا رو نداشت و تشریفات نمیخواست.
میره میبینه خیلی شلوغه ، ساعت 11.5 شب:/  خلاصه نوبتش میشه و توضیح میده پزشکه میگه من که چیزی نمیبینم!!
:|
یعنی نابینای مطلق اون ورم رو میدید ولی آقای دکتر میگن نمیبینم.
دو باره گفت بیا جلوتر ببین. دکتر نیومد، گفت فشارت بالاست حتما، فشار رو گرفت 12 بود گفت نرماله،
بعدش گفت تو خونه کرم دارین؟ کرم بزن!
:|
یعنی من شیفته ی این استعداد و درمانهای خانگی پزشکان مملکتم شدم، تازه نفر قبلی که ویزیت شده بود از سنگ کلیه به خودش میپیچید که احتمالا به اون گفته بوده برو آب بخور و بخواب چیزی نیست .
فکر میکنم یه نوع روش نوین هست که ماها خبر نداریم:/


+ خدا آینده ماها رو بخیر کنه با یه مشت پزشک بیسواد.
++ عید شما هم مبارک بادا.


۰۲ خرداد ۹۵ ، ۰۵:۴۹ ۲ نظر
خانم فــــــــــ

:(

1* خبر مشمئز کننده اینکه همچنان اینترنت من قطعه، جاداره در روز جهانی مخابرات که امروز بود ،یه مشت فحش و دری وری نثار اداره مخابرات بنمایم، از آنجا که اینجانب فقط در دنیای مجازی و توهمات فانتزی گونه ام قادر به انجام این حرکات کولی وار و عصیانگرانه و البته به حق هستم در دنیای واقعی فقط سکوت میکنم و همانند بقیه هم شهری های بی بخارم از اینترنت کافینت مستفیض می شوم .

2* البته خیلی هم بی بخار نیستن چند روز پیش آقای سرهنگ م همسایمون به همراه پسرش اومدن دمه خونمون، فکر کردم برای امر خیره! ولی خب از اونجایی که من هنوز آمادگی ندارم و خیییلی علاقمندم به ادامه تحصیل( !! ) پیشاپیش به مامانم گفتم ، ردشون کنیا من از پسرش خوشم نمیاد خیلی چاقه! بعدشم الان وقته خواستگاری اومدنه سر شب؟ نه از قبل اطلاع دادن نه گلی شیرینی ای ....خلاصه پدرم رفت و اون برگه ی شکایت که اهالی خیابونمون از اداره بی تربیت مخابرات شکایت کرده بودن رو امضا کرد و قضیه ازدواج من کلا منتفی شد( نزدیک بوداااا خخخخخ) 

3* این آقای همسادمون ، سرهنگ م خیلی مقرراتیه، تا جایی که یکی از همسایه ها رو همینجا دمه خونش جریمه کرده بود از اون به بعد کل همسایه ها بهش سلام نظامی میدن:|

4* انقدر خوشم میاد وقتی مدتها ازم خبری نیست و استادم زنگ میزنه و موبایلم دمه دستم نیست و میس میوفته میگم حتما دستش خورده با من کاری نداره:))))) حتی دیروز داشتم با همین فرضیه به زندگیم ادامه میدادم که با نهیب خواهرم، که ای انسان بی مسئولیت، حتما کارت داره که زنگ زده! به خودم اومدم و تماس گرفتم و دیدم بعععله آش جدیدی برام پخته شده، و من نمیدونم اگه قرار بود این کارا رو تو پایان نامم انجام بدم از اول میرفتم معماری کامپیوتر میخوندم نه این رشته، اصلا خودم به خودمم شک میکنم با این انحرافات علمی ای که دارم! چرا همیشه از چیزی که آدم بدش میاد سرش میاد؟ :/



۲۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۰۳ ۴ نظر
خانم فــــــــــ

خواب های عجق وجق

دیشب خواب دیدم رفتم یه مدرسه ای برای مصاحبه!

هی منو سین جیم میکرد، هی به گرایشم گیر میداد خانم مدیره ، بعد بهش گفتم شما که اینقدر حساسین چرا نگفتین اول رزومه رو بفرستیم که ببینید؟ کلی حرف مفت زد آخرشم بلند شدم گفتم اوووه حالا مگه چقدری میخواین بدین که این همه انتظارات دارین بلند شدم اومدم بیرون اونم همینطوری داشت حرف میزد:|

بعد پلان بعدی که قاعدتا من از اون مدرسه اومدم بیرون تو محوطه دانشگاه قبلیمون بودم همش داشتم میدوییدم که به سردر برسم :|

 پلان بعدی هم تو یه ساختمون بودم انگار سخنرانی بود بعد متوجه شدم برای انتخابات هست و اون گوشه یه سری تبلیغات در قطع a3 ، تبلیغات عارف بود:| ولی اون لحظه به این فکر کردم که میشه به عنوان چرکنویس از پشتش استفاده کرد، یه سری برداشتم اومدم بیرون دیدم فقط نصفش پشتش سفیده، بردم بقیه رو گذاشتم سر جاش دیدم همه ملت ریختن رو تبلیغها و میگن برداریم به عنوان چرکنویس ، تا قبل اینکه من بردارم کسی نگاهم نمیکرداااا ....

اینطوریاست.

خدا مرا شفا دهد.

۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۰۹ ۴ نظر
خانم فــــــــــ