چقدر چشمام شوره

امروز داشتم در مورد امنیت و اینکه اصلا خیابون ما خیلی باکلاسه صحبت میکردم همین که بابام پیچید بیاد تو خیابونمون، هنوز کلامم به صورت کامل منعقد نشده بود که دیدم یه سری همسایه ها تو خیابونن و بهت زده هستن و اون وسط یه دختره گریه میکرد و تو سر خودش میزد

کیفشو زده بودن:(

 بعدش پسر همسایه روبروییمون به صورت جنتلمنانه اومده بود دلداری میداد و هی میگفت زنگ زدم پلیس الان میان، هی لابلای صحبتاش میگفت اصلا اینطرفا دزد و کیف قاپ نداشتیم!

من یادم افتاد اتفاقا چند وقت پیش یکی از خونه همسایمون برنج و پرتقال و سیب زمینی دزدیده بود! چون فقط تونسته بود تو پارکینگ بره و حرفه ای هم نبوده بنده خدا!

الان دیدم زیزیگلو هم پست دزدی گذاشته!

چقدر زیاد شده

:|


+ پلیس اومد ، اصلا به خودش زحمت نداد از ماشین پیاده شه، همینطوری از دختره 4 تا سوال پرسید سمبل کرد و رفت:/.....