بنده الان در دوران اوج وبگردی و خوندن هر چرند و پرندی هستم.

خب من یه فاصله زمانی تا پیدا کردن یه کار ثابت دارم که میتونم توش کارای عقب افتاده رو انجام بدم؛

اون بازه زمانی هم بین 1 ماه تا 10 سال تخمین میزنم:|

اصلا تعریف کار برای من خیلی متفاوته با دیگران. اصولا جایی بیشتر از 1 سال نمیتونم بمونم. شاید ریشه در بچگی م داره که هر سال مدرسه عوض میکردم :|

کارای عقب افتاده مثلا

قبلا یه اپسیلون جاوا کار کرده بودم و الان فرصت خوبیه برای ادامه

یه کارگاه دو روزه رو یکی از دوستان معرفی کردند رفتم سراغ اون که ببینم چطوره طی یک فرایند بسیار تو در تو به EVAND رسیدم.

راستش من خودم چندین سال پیش یه ایده ای رو مشابه evand داشتم ولی به دلیل ترس یا نداشتن امکانات، نبود تیم، کلا عاقا امکانات خیلی کمه! به فراموشی سپرده شد.

خب اینجا یه بنری دیدم که چطور در قلب دیگران در اولین دیدار بنشینیم و این حرفا

این کارگاه ها بیشتر از کارگاه های علمی تحقیقاتی طرفدار داره

از طرفی اونایی هم که توش شرکت میکنن خیلی کم چیزی یاد میگیرن که کاربردی باشه

کارگاه های علمی هم از این نظر با اون کارگاه های روانشناسیِ سرکاری کاملا منطبقه. یعنی خروجی کارگاه های علمی ما هم به 0 میل میکنه

اگه نبود که تا الان کل کشور متخصص بودند و همگی در قلبها نفوذ کرده بودند!


برخی از سر فصل های سمینار:
1-چگونه می توانم در قلب دیگران نفوذ کنم؟
2-چگونه می توانم محبوب دل ها شوم؟
3-دیگران چگونه ما را تحت نفوذ خودشان در می آورند؟
4- 30 ثانیه طلایی، 30 ثانیه تعیین کننده، 30 ثانیه کلیدی، 30 ثانیه سرنوشت ساز!!!!
5- فرصت 30 ثانیه ای چیست؟ و چه نقشی در محبوبیت من دارد؟
6- First impression،   نگاه اول یا ملاقات اول چه نقشی در ملاقات حضوری، مذاکرات تجاری، مناسبات خانوادگی (جلسه خواستگاری) و مصاحبه استخدامی دارد ؟


میگن که وقتی میرین مصاحبه شغلی همون 30 ثانیه اول طرف تشخیص میده که شما رو میخواد یا نه ! بد شانسی امثالِ من اینه که تو 30 ثانیه اول طرف متوجه نمیشه، حداقل باید 3 روز کارِ من، رفتار و سکنات بنده رو آنالیز کنه اونوقته که باید بگه ای کاش در همون 30 ثانیه اول با شما یه قرارداد الی الابد میبستم، به این سوی لپتاپ. ولی از بد روزگار در همون 30 ثانیه اول به دلیل ظاهر و رفتار گنده دماغ مانندم ریجکت میشم:||| دلیلشم اینه درسته به داروینیسم معتقدم ولی هنوز نتونستم روی خودم پیاده سازیش کنم. داروین خدابیامرز میگه هر موجودی برای ادامه ی بقا باید با محیطش سازگار بشه. وقتی سازگاری نداریم باید بشینیم فلسفه ببافیم که بلــــــــــــــــــه ما مدل کاریمون فرق داره!

فرق که داره ولی پول توش نداره.

به نظرم این کارگاه هایی که چطور در دلها نفور کنیم، چطور سخنور باشیم، چطور خوب مخ بزنیم، چطور خودمان را از درونگرا به برونگرا مبدل سازیم، ارتباط موثر و هوش هیجانی و این چیزها 90 درصد جنبه اقتصادی داره. یعنی یه روشه برای پول در آوردنِ خودشون. دقیقا مثل اینکه یکی یه وانت هندونه بذاره کنار خیابون بفروشه، اینکه توش چی هست که تضمینی نیست!

حالا در کنار همه ی این موارد داره غیر مستقیم به مردم القاء میکنه که درونگرایی بده و برونگرایی عامل موفقیته. وراجی خیلی خوبه. اگه تو 30 ثانیه تونستی اثر بذاری یعنی کارت درسته اگه نه برو پی کارت.

باز از یه طرف دیگه شرکت ها و بنگاه های اقتصادی به گِل نشسته ی ما فکر میکنن دلیل سقوطشون و کم شدن کارایی افرادشون اینه که کارمنداشون برونگرا و اهل فعالیت تیمی و خوش سر و زبون نیستن و میرن دنبال آدمای پر از ادعای پرحرف و اعتماد به سقف میگردن تا کمبود های خودشون رو حداقل در جلسه با مشتری هاشون بر طرف کنن حالا کمبود های فنی بماند. به خاطر همیناست که الان تو آگهی های شغلی میبینیم نوشته دارای فن بیان قوی و قدرت تاثیر گذاری و خوش پوشی!! انگار میخوان پوزِر (poser) استخدام کنن :| البته میدونم تلفظ فرانسه اش فرق داره ولی من خودمونی نوشتم.

در مجموع میتونم بگم دارن تشویق میکنن به جای اینکه در کارِتون متخصص باشید یک ورّاج تمام عیار باشید تا خوب مخ بزنید در واقع چطور خودتون رو خوب بفروشید در 30 ثانیه اول.

و متاسفانه چقدر هم مورد استقبال قرار میگیره این طرز فکر.


+ به بابام میگم خوش به حال شماها در اون دوران، بعد از فارغ التحصیلی مستقیم میگفتن بین فلان جا و بهمان جا یکی رو انتخاب کنید. مثلا اگه رشته من در اون موقع با همین مقطع تحصیلی رو در نظر بگیریم، میگفتن فقط بگو وزیر کدوم وزارتخونه میخوای بشی. والا :|

اونوقت دوره ما خوش صحبتی و تاثیر گذاری روی طرف مقابل حرف اول رو میزنه، صلاحیت کیلویی چند؟!

امام علی -ع- هم فرمودند کودکانتان را برای زمان خودشان تربیت کنید.

خب پدر و مادر من چه میدونستن قراره این چیزا بیاد تو بورس؟ فکر میکردن ایمان، اخلاق، عمل صالح مهمتره :(