می‌خوام به دوره خاطره و روزانه نویسی ام برگردم ولی خسته ام همیشه.

امروز ساعت ۸۰۵ نوبت دکتر داشتم، ظاهراً باید میرفتم که بیماری نادری رو برام کشف کنه

بعد از کارم رفتم مطب دکتر، ساعت ۶ رسیدم، خالی خالی بود مطب، دکتر از اتاقش اومد بیرون گفت میشه بری همون ساعت بیای؟ دیگه چونه نزدم این همه راه رو از شمال به غرب گز کردم اومدم که فقط مانتو مو عوض کنم و یه چیزی بخورم و وقتی نبود باید برمیگشتم، از بس که مسیر دور بود، 

ویزیتم کرد و گفت چیزی نیست و چشمت سالمه

و از این همه فکر ساختگی که فکر میکردم تومور چشمی دارم و یا سکته مغزی کردم رها شدم

برگشتم خونه

زنگ خونه رو زدم و دیدم خواهرم باز نکرد کلید انداختم باز کردم دیدم خونه تاریکه، 

یه پامو که جلو گذاشتم خورد به یه دمپایی/ صندل که به نظر خیلی گنده بود و مردونه بود :/  یکم جلو تر رفتم خوردم به یه مبل و داشتم می افتادم که زیر لب به خواهرم غر زدم که اینا چیه جلو در گذاشته؟ اینجا اینطوری نبود اصلا

خلاصه یکم چشمم به تاریکی عادت کرد که دیدم چقدر وسیله های خونه متفاوتن، سریع اومدم پشت در رو نگاه کردم دیدم نوشته ۴

و همونجا سکته زدم و داشتم میگفتم واااای که همسایه بغلی اومد منو جلو در( با در باز )  دید و سلام کرد و جواب سلام دادم اون رفت تو واحدشون منم در خونه رو بستم اومدم تو آسانسور

و زدم طبقه ۲:/ و تازه فهمیدم اینجا طبقه ۱ بوده

بله من وارد خونه همسایه پایینی شده بودم!

اینکه کلید من به در اونا خورد خودش یه داستان غم انگیزه، چرا که معلوم نیست تو این ساختمون چند تا در با همین یه کلید باز میشه، غم انگیز تر اینکه اون خانم من رو در حالیکه از خونه یارو تند تند بیرون میومدم دیده:/

و این داستان میشه

من همسایه ها رو نمی‌شناسم، نمی‌دونم طبقه پایینی کیا هستن ، در مورد من چه فکری خواهد شد، طرف بره به خانم اون آقا بگه یه دختری از خونتون اومد بیرون چی فکر میکنه، اصلا اون آقا مجرد باشه در مورد من چی فکر میکنن

خلاصه از سردرد دارم میمیرم:(((( و من چرا شماره روی در رو نخوندم؟

چی شد که آسانسور به جای دو طبقه ۱ موند و من رفتم بیرون؟

خیلی گیجم امروز


+ خونه قبلی مون طبقه ۱ بود، اینجا طبقه ۲ و شاید از اولش خودم وقتی رفتم تو آسانسور زدم ۱, بر حسب عادت:(


++ مدیر ساختمون رو که دیدم براش تعریف میکنم و حتما میگم از نورپردازی این جا خیلی ناراضیم، با دو تا دونه هالوژن توکار که راهرو روشن نمیشه، ضمن اینکه یکیشون سوخته بوده، برای طبقه اول:/