1- دقیقا با پدیده ای مواجهم که میدونم باید یه کاری رو فقط و فقط خودم آخرش تحویل بدم
ولی زل زدم تو دوربین و میگم من اصلا بلد نیستم!
یعنی اخراجم کنن من بهشون حق میدم
دیگه گفتیم بین الرشته ای میخزیم ولی نه تا این حد. دو روز دیگه میگن محاسبات فلان سازه در مقابل زلزله های ناشی از رخنه مورچگان رو پروژه شو گرفتیم بیا انجام بده! یا پروژه واکس زدن کل کفش های کارمندای فلان اداره. یا دوشیدن شیر مرغ توسط دستگاه های بیو متریکی از طریق دیوایس های موبایلی به صورت کراس پلتفرم به طوری که شیر رو روی کلود برای مواقع بحرانی ذخیره کنه!  من انجام بدم؟ رو چه حسابی؟
بد بختی هم اینجاست من آخرین نفرم که خبر دار میشم پروژه بسته شده

2-بچه که بودم دیوید بکهام به نظرم خیلی ایده آل بود کلا مرد خوش تیپ رو اون شکلی میدیدم الان از هر چی پسر بوره بدم میاد. نه که کیس خاصی بور بوده باشه نه کلا خوشم نمیاد پسر بور باشه خیلی مسخره هست :{

3- یه روایتی داریم که میگه
اگه پسری رو ندیدین و گفت قدم 176 شما 169 حساب کنید
اگر مادر پسری بهتون گفت قد رشید پسرش 176 هست شما همون 152 خودمون رو حساب کن به این سوی چراغ
اگر مادر پسر گفت متناسبه شما حتما شکم رو هم لحاظ کنید
جالبیه قضیه اینه کسی از قد و وزن چیزی نپرسیده ها خودشون میگن!

یه دختر خانمی رو داشتم نصیحت میکردم که خواستگاری رو ندیده/ صحبت نکرده/ فکر نکرده رد نکن!
بعد دقیقا همون کارو خودمم میکنم.

4- میدونید از دندون پزشکی چرا خوشم نمیاد
- بوی دندون پزشکی استرس آوره
- یکی دست کنه تو دهنم حالت تهوع پیدا میکنم
- باد مته میره تو سوراخ بینی م و نمیتونم نفس بکشم
- قطره آب میپره ته حلقم و سرفم میگیره
- و در نهایت هم باید جون بدی هم پول.

دختره دیروز حلقه رو با کلی فشار خواست فیکس کنه نتونست میخواست در بیاره افتاد تو دهنم سمت حلقم که با یه حرکت زبونم مهارش کردم وگرنه دار فانی رو وداع گفته بودم و الان اینجا نبودم
مسخره هست بگن دلیل فوت= افتادن حلقه فلزی در مجرای تنفسی

بعد اینکه بهش گفتم خفه میشدما میگه من اینجام! تو دماغ خودتم نمیتونی بگیری :|

و نمیدونم این ابزار آلاتشون رو که میبینم چرا یاد ابزار شکنجه در قرون وسطی میوفتم. خب یه آپدیتی چیزی. بعد به ما میگن باگ و بوگی!


* باگ و بوگی اصطلاحی است که مدیر جان به خروجی کار ما جدای از هر میزان زحمت کشیدن میدهد و توصیف کننده همه پروژه های شرکت است.