از دوستانی که همفکری رسوندن و وقت گذاشتن تشکر مینمایم :) و تشکر ویژه از پریسا جان :)

قضیه اینطوری شد که من یه سری ابهاماتم رو رفع کردم و یه سری باقی موند چون سوالام ترکیبی از بورس و فارکس بود.

سحر(خواهرم) که دید چندین روزه زل زدم به صفحه مونیتور و همینطوری برای خودم استدلال میکنم پیشنهاد داد از خواهر دوستش که تو کارگزاری هست سوالامو بپرسم

خلاصه به دوست خواهرم زنگ زدم و شماره خواهرشو گرفتم. بهم گفت بین ساعت 1 تا 2 زنگ بزن چون صبح داره معامله میکنه جواب تلفن نمیده

اون لحظه تصوری که از محیط کارش داشتم اینطوری بود :)))



اون شب تا 3 کلی فکر کردم نمودارها رو بررسی کردم و متوجه شدم یه جایی رو اشتباه فکر میکردم. فردا صبحش که با مدیر پروژمون صحبت میکردم دیدم دو سه روزی بیشتر مهمون ما نیست و داره میره از شرکت و این کار من تا زمانی که مدیر جدید بیاد میخوابه و من دیگه زنگ نزدم به خواهرِ دوستِ خواهرم :|


همیشه همینطوریه هر کی که یه مدت باهام همکاره و بعدش میره ناراحت میشم، میدونم شاید اصلا دلم براش تنگ نشه ولی همین که چند مدت با هم کار کردیم بهش عادت کرده بودم:(((


یه سری حقایقی از بورس ایران کشف کردم که بماند برای یه زمان دیگه، بالاخره باید در آینده یه موضوعی برای نوشتن داشته باشم!