راستش من نمیگم تعداد زیادی وبلاگ میخونم نه، ولی همون تعدادی هم که میخونم وقایع معمولی و خوب زندگی هست. همه چیز عادیه همه چیز رو به راهه، اتفاقات عجیب و بعضا بد(خدای نکرده) به ندرت میوفته

امیدوارم همیشه همینطور باشه و همینطور هم بمونه ولی زندگی واقعی ترکیبی از خوبی و بدی هست

اینکه بلاگر ها هم میتونن در حد خود تو دار باشن و از مشکلاتشون بروز ندن هم جای تحسینه هم سوال برانگیز، اینجا هر کسی به اختیار خودش میاد و میره پس چرا ما احساسات و قسمت های بد زندگیمون رو پنهون کنیم که مبادا چهره مجازیمون پیش یه فردی که فقط ازش یه وبلاگ میشناسیم خط خطی نشه؟

درسته اونم یه فرد حقیقیه و حتی ممکنه تو واقعیت هم دوستتون باشه ولی نباید فکر کنیم گفتن قسمت های تاریک زندگیمون برابر با از دست دادن ویژگی های مثبتمون پیش بقیه هست اتفاقا گاهی اوقات میشه دید یه آدمی با چه حجم مشکلات روبرو هست و داره همزمان تلاش میکنه که غرق نشه، توسط مشکلاتش بلعیده نشه. قسمت های خوب و بدمون رو با هم نشون بدیم بهتره چه تو دنیای مجازی چه دنیای واقعی، چرا باید خوشی های زندگیمون رو اونقدر سر نیزه بذاریم و فرو کنیم تو چش و چال بقیه که فکر کنن حتما تنها فرد بدبخت رو زمین خودشون هستن وگرنه این همه آدم دارن به خیر و خوشی میگذرونن، حتما من یه ایرادی دارم. اینطوری غیر مستقیم به مخاطب القا میکنیم آره ما خوبیم فقط!

تو صحبت های بین دو نفر هم همینطوره

من فکر میکنم قرار نیست ما همیشه بشینیم و از خوبی و نعمت های خدادادی و بشر دادیمون(!) تعریف کنیم!

همیشه قرار نیست لبخند بزنیم

همیشه قرار نیست حالمون خوب باشه

فکر میکنم فلسفه ی صحبت کردن دو نفر با هم اینه که انرژیشونو چه مثبت چه منفی خالی کنن. اینکه شنونده میگه تو داری به من انرژی منفی میدی و عه عه بهم نزدیک نشو بی انصافیه.

واقعا کسی هست که فکر کنه زندگیش و اوضاعش اونقدر خوب و شاد هست که نیاز به دردل کردن نداره؟ و اگر این شادیش اینقدر با ثباتِ چرا با شنیدن دو دقیقه از حرف های ناراحت کننده یه نفر بهم میریزه؟ مگه نه اینکه خیلی آدم فول آف پازیتیو انرجی هست؟ پس کو؟

"بیایم کمتر شعار بدیم"

یه مثال میزنم،

دیدید تو یه جمعی هستین و همه در حال صحبت کردنن و خودتونم کلی حرف میزنید ولی آخرش میبینید 2-3 ساعت وقت گذاشتید یه سری اطلاعات الکی رد و بدل شده کلی انرژی هدر رفته در واقع ولی آخرش یکی نگفت

"فلانی خرت به چند ؟!

اوضاع دلت خوبه؟"

جملاتی که رد و بدل میشن در این مواقع خالی از اطلاعاتند و حتی ظاهرا خالی ابهام و همین گریه داره، که زبون ما آدما برای گفتن فکاهی ها خوب و راحت میچرخه ولی برای در میون گذاشتن مشکلاتمون قاصرِ!

واقعیتش اینه اینقدر هم آخه نزدیک نیستن که بخوان همچین سوالی بپرسن، طرف مشکلاتِت رو هم بدونه و مجوز پرسشش رو هم داشته باشه نمیپرسه، بپرسه هم انقدر دچار خود سانسوری هستیم که یا ناراحت میشیم و جواب نمیدیم یا جواب سربالا میدیم.

انگار ساخته شدیم برای دور هم بودنای الکی که فیلم بازی کنیم و وقت هدر بدیم تا بگذره تا بریم تیک بزنیم یه جایی که امروزم یه جوری گذشت و مثلا ما 4 تا آدم داریم که میتونیم باهاشون بگیم بخندیم و عکس بگیریم و به قول معروف به درد عکس پروفایل میخورن فقط.


همینطوری ادامه بدیم میشیم یه کوه حرف های نگفته که البته ماها کم نمیاریم میذاریم برای افتخار کردن!

افتخار به اینکه، دیدی من نیاز ندارم به کسی.

ادامه بدیم!