- یه دوست هندی دارم :) دوست که نه گاهی حرف میزنیم. گاهی هم که چه عرض کنم سالی یکی دو بار اونم سر حرف رو اون باز میکنه اونم در مناسبت های مذهبی- سال 92 آشنا شدیم

شیعه هست

پرسید اونجا چند محرمه؟ گفتم 7 گفت اینجاهم 7 امه. فکر میکرده ایران 8 محرمه. والا من خودم از این تاریخ های قمری سر در نمیارم نمیدونم دقیقا اونایی که شرقی ترن جلوترن یا نه یا اینکه این اصلا استدلال خوبی هست یا نه ولی خب اونم متوجه شده مثلا عید فطر ماها یکی نیست ولی الان عاشورامون همزمان هست.

بعد میپرسه فارسی بلدی؟

میگم بعله زبان مادریمونه ها مثلا!

بعد شعری که پدر پزرگش در طفولیت بهش یاد داده بوده رو برام نوشت گفت فارسیه؟

بعد از نیم ساعت کلنجار تازه فهمیدم "خالیکه" یعنی خالق :|

60 چیز هم اشتباه بوده، پدر بزرگ و مادربزرگش فارسی بلد بودن ولی دیگه مثل اینکه منتقل نشده به نسل های دیگه

این بود شعرش


- امروز پس از دوماه یه دموی تقریبا کامل شده از کار رو نشون دادم. متوجه شدم این کم حرفی من تو جلسه ها باعث میشه یه عده سو استفاده کنن . خانم مدیر پروژه هی میگفت فلان قسمت پیشنهاد من بود(یعنی خودش) مخصوصا وقتی مدیر فنی از یه قسمتی ذوق میکرد سریع میپرید میگفت من پیشنهاد دادم اولش چیزی نمیگفتم ولی دیدم که این موارد همینطوری داره زیاد میشه که خونسرد و صریح گفتم این بخش ها رو تو پیاده سازی خودم به ذهنم رسید با دلایل کاملا منطقی 

والا با این نوناشون، منو مجبور میکنن که اینطوری از تراوشات ذهنیم دفاع کنم وگرنه تو کار گروهی وقتی دو نفر روی یه چیزی کار کردن معنی نداره یکی هی بیاد بگه این کاره منه! و دقیقا چیزی که کارش نبوده.

آخرش هم مدیر فنی کلی تعریف کرد گفت اتفاقا اخیرا یه نمونه مشابه دیدم اینجا(کانادا) که اسپانسر فلان دلار براش پیشنهاد داد. به پول ما میشد حدودا 6 میلیارد بعد من یاد چندر غازی که برای این کار تا حالا دریافت کردم افتادم و کلا همه ی تعریفهایی که شده بود به نظرم با خاک کوچه یکسان بودن. اون اومد مثلا بگه ایده جالب و بکری بوده دیگه متوجه نشد که من اینطوری کلا ممکنه....

... برم و دیگه برنگردم. ...

رفتن هم همیشه فیزیکی نیست یه چیزی میشم شبیه لاک پشت میرم تو لاکم و از اینکه دست و پام کوتاهِ شاکی میشم. 

اینکه شما جایی کار کنید که بهترین سالهای عمرتون و بهترین ساعت های روزتون و بهترین فکرهاتون رو براشون بذارین ولی نتیجه ی نهایی مال اونا باشه، استثمارِ. 



به دیدارم بیا هر شب

 در این تنهایی تنها و تاریک خدا مانند

                        دلم تنگ است

بیا ای روشن! ای روشنتر از لبخند!

شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها

م.ا. ثالت