یاد اون روزا افتادم،

- یکی از دوستای کارشناسیم زنگ زده بود به اون خطم که من استفاده نمیکنم، اون سیم رو گذاشتم تو موبایل مامانم الکی فقط روشن باشه -خلم- بعد میگه این خط فــــــــ نیست؟ تو تلگرام با  شماره خودم چت میکنه ولی میخواد زنگ بزنه به اون زنگ میزنه، اونم خله مثل من!

- من یاد گرفتم آمادگی این رو داشته باشم که چیزایی که خیلی دوست دارم رو زود از دست بدم:(

-این روزا همیشه اتفاقایی میوفته که یاد اون روزا میوفتم. استادم میگفت یکی اومده بود مصاحبه برای هیئت علمی، دکتری ش رو دانشگاه....(دانشگاه قبلیم) خونده بود. گفتم خب! میگه هیچی بارش نبود ردش کردیم.

الان من چیکاره بیدم؟! من بهش مدرک دادم؟ باشه ماها بد شماها خوب :|

جالب اینجاست با این دفعه الان دفعه 4 امه این رو برام تعریف میکنه. این چرا یادش نمیمونه که قبلا هم گفته اینو عَه. فکر میکنم از نشانه های پیری این هست که یه خاطره ای یا چیزی رو 10 بار تکرار میکنیم

مثلا من قبلا گفته بودم از خوابگاه متنفرم ولی بازم امروز یادم افتاد و نشستم غر زدم که چرا من نرفتم خونه بگیرم نمیدونم این دوره لیسانس کپک زده کی دست از سر من بر میداره تیر و ترکش هاش تا مدتها مونده. برای خونه یادمه خانواده گفتن تنها نه به یکی از دوستات بگو که با هم باشین.

منم در واقع میخواستم فقط تنها باشم یه دوستی داشتم بچه آروم و مثبتی بود و تک فرزند. رو مخش کار کردم قبول کرد ولی پدر مادرش قبول نمیکردن میگفتن باید خوابگاه باشی خونه خطرناکه حســــن!

منم بیخیال شدم. بعد من نمیدونم انقدر که خانوادش حساس بودن چطوری انقدر زود شوهرش دادن ؟ الانم یه دوقلو دختر داره(قلب قلب)

الان از اینکه فکر میکنم یه دوره ای نافم به این اون وصل بوده به شدت احساس بدی بهم دست میده.

باز نشستم فکر میکنم الان دارم چیکار میکنم که چند سال دیگه از فکر کردن بهشون حالم بد میشه؟! ولی نمیتونم تشخیص بدم اون کارام چیه.

- یه قانونی هست میگه شما هر وقت لباس رنگ روشن بپوشید مخصوصا شلوار، یه آدم مَشنگی پیدا میشه تو تاکسی/اتوبوس/مترو گند بزنه بهش. دارم از تاکسی پیاده میشم که دختره پیاده شه، هنوز یه پام رو بیرون نزاشتم جفت پا اومد روی پای چپم. کل رد زیره ی کفشش روی شلوار من جاودانه شد. من چطوری باید اعتراضم رو به گوش مسئولین برسونم؟ این قانون قدیما نبود، جدیدا هر روز تکرار میشه:|

- حسود نیستم ولی خب ناراحت میشم از اینکه کاری رو که من شروع کرده بودم به جاهای مهم رسید بعد گفتم من وقت ندارم( در واقع معنیش اینطوری بود پول کمی میدید بابتش) رها کردمش بعد دادنش به یکی دیگه به اسم اون تموم شد و بعد از این مدت با سایز دستی دراز تر از پا برگشتم دیدم دارن جلو چشم من به به چه چه میکنن که ما راضی هستیم

من ناراضیم خب:(

 برگشتم روی نقطه ای که چند سال پیش بودم!

- امروز ایرانسل 9 هزار و خورده ای توماااان بهم شارژ مکالمه هدیه داد. بعد هی تو موبایلم میگشتم مثلا کی هست که بخوام یکی دوساعت باهاش حرف بزنم این شارژ یه روزه مفت رو از دست ندم

دیدم کسی نیست.

ایرانسل از ما زرنگتره قاعدتا.

- اون روزا که اینترنت نبود ملت راحت بودن. الان تکون بخورید همه میفهمن در 15 سال پیش چه کارایی کردین. یه تیم تحقیقاتی طوری رو پیدا کردم همون اول کاری گفتم یه آماری از کمیته علمیش و دبیر اکتیوش بگیرم

این صفحه ی کلوب آقای دبیر کمیته هست:))))))))) اون جمله ی قصارش منو کشته!