یه روزایی میگفتم اگه برگردم خونه هر روز میرم دریا
هر روز پیاده روی
تابستونا هر روز شنا، هر روز آفتاب میگیرم از خجالت ویتامین دی در میام.
ولی همش حرفه...
 فکر کنم دوماهی میشه دریا نرفتم ، هر روز میگم فردا...
دلایلم هم اینطوریه : امروز نه گرمه، امروز خستم، امروز کار دارم، اینم انجام بدم بعد ، عه غروب شد که، امروز نه جمعه هست شلوغه ، امروز شهادته، امشب قدره، کسی خونه نیست افطار و شام درست کنه فردا میرم پس فردا میرم ....
نه فقط این موضوع، داره به همه کارام سرایت میکنه
مایع لنز: از بس مایعشو عوض نکردم فکر میکنم  لنزام گندیده، احتمالا توش جلبک هم در اومده! اصلا میترسم برم درشو باز کنم نگاهش کنم:/
عکس جدید : میخواستم عکس بگیرم که بزارم تو پروندم به جای قبلیا که خیلی قدیمی بود ولی بازم حوصله ندارم همون قبلیه رو میگم چاپ کنن .