امیدوارم کسی ازبر و بچ دانشگاه اینجا رو نخونه، اصلا بخونه! مگه چیز بدی مینویسم؟


من همانم که در هاله ای از نور زرد به صورت خورشیدوار مستترم!
استادم همان است که در هاله ای از نور سبز پنهان است.
باقی هم بچه های سال پایینی که نمیشناسمشون .
البته تعداد افرادی که در این کارگاه شرکت کردن بیشتر بود ولی نیست که همه از دوربین فراری هستن نصفشون موقع عکس رفتن، بیراه هم فکر نمیکردند، احتمال میدادن یک فردی عکس ها رو در فضای مجازی منتشر کنه:)
1 ساعت استادم و 1.5 من ارایه داشتم. استادم میگفت باید انگیزه ای ایجاد کنیم تا یه سری از دانشجوها جذب این موضوع بشن
من :|
انگیزه و موضوع:/
فکر میکنم در نهایت 0 نفر به این موضوع علاقمند شدند:)
این همون سالنیه که باید دفاع کنم



مسجد دانشگاه که رنگ آبیش و معماریشو دوست دارم.این حسرت معماری خوندن تا آخر عمر مثل یه بغض تو گلوم میمونه:(

پووووففف کی تموم بشه من راحت بشم! 
یعنی بچه دو ساله هم منو میبینه میگه هنوز تموم نکردی؟
فکر کنم اون دنیا هم بریم میان دم قبرمون میگن تق تق.... ببینم بهشت رفتی یا جهنم بالاخره؟
عی باباااااا