دیشب خواب دیدم رفتم یه مدرسه ای برای مصاحبه!

هی منو سین جیم میکرد، هی به گرایشم گیر میداد خانم مدیره ، بعد بهش گفتم شما که اینقدر حساسین چرا نگفتین اول رزومه رو بفرستیم که ببینید؟ کلی حرف مفت زد آخرشم بلند شدم گفتم اوووه حالا مگه چقدری میخواین بدین که این همه انتظارات دارین بلند شدم اومدم بیرون اونم همینطوری داشت حرف میزد:|

بعد پلان بعدی که قاعدتا من از اون مدرسه اومدم بیرون تو محوطه دانشگاه قبلیمون بودم همش داشتم میدوییدم که به سردر برسم :|

 پلان بعدی هم تو یه ساختمون بودم انگار سخنرانی بود بعد متوجه شدم برای انتخابات هست و اون گوشه یه سری تبلیغات در قطع a3 ، تبلیغات عارف بود:| ولی اون لحظه به این فکر کردم که میشه به عنوان چرکنویس از پشتش استفاده کرد، یه سری برداشتم اومدم بیرون دیدم فقط نصفش پشتش سفیده، بردم بقیه رو گذاشتم سر جاش دیدم همه ملت ریختن رو تبلیغها و میگن برداریم به عنوان چرکنویس ، تا قبل اینکه من بردارم کسی نگاهم نمیکرداااا ....

اینطوریاست.

خدا مرا شفا دهد.