۱۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

آسیه

مهری خانم از اون خانم های همساده ی قدیمیمون هست که کافیه 10 دقیقه با مامانم صحبت کنه به اندازه 200 گیگ اطلاعات از خونه خودشون به مادرم میده و همزمان از مادرم 1600 گیگ اطلاعات میگیره(Full-Duplex)
من همیشه فکر میکنم با گوسفند ها مشکل داره چون هر وقت خواب های بد میبینه فردا صبحش یه گوسفند قربونی میکنن، یا مثلا هر وقت یکی از پسراش میرن دانشگاه/فارغ از تحصیل میشن/ سربازی میرن/از سربازی برمیگردن و حتی توسط یه دختر سطح پایین تور میشن گوسفند قربونی میکنه.
نمیدونم بیچاره گوسفند بدبخت این وسط حق کیو خورده که باید تقاص پس بده.
آخرین صحبت هاش با مادرم حول نوه داشتن بود. به نوه جون های ما حسودیش میشه به نظرم! یه بار گفته بود گور پدر نوه! چون وقتی به عروسش گفته بود حالا که از عروسیتون 6-7 سال گذشته، ما دلمون نوه میخواد عروسش به غایت دماغش رو سوزونده بود و تا منتهی الیه اش میسوخت!!
امروز هم ساعت 12.30 یه تیکه گوشت آورده بود- خواهرم در رو باز کرد. بعد پرسید "خواب بودین؟" که خواهرم گفت چه وقت خوابه لنگ ظهر!

حقیقتش این جمله رو هر وقت که میاد خونمون به ماها میگه!
آی کیوش اندازه جلبک دریاییه چون فکر میکنه هر کسی که در رو دیر باز میکنه حتما خواب بوده. دیگه فکر نمیکنه ما مثل اون 24 ساعت شبانه روز پای آیفون ننشستیم که تو خیابون و مراودات همسایگان رو دید بزنیم. قاعدتا بعد از اینکه کسی در میزنه دنبال چادری مانتویی شالی میگردیم! این رو چرا نمیفهمه من نمیدونم!

***********************************************************
اینترنتتون رو اینجا میتونید تست کنید و به هر چی آی اس پی دزدِ سرعت هست امتیاز منفی بدید تا حالشون گرفته بشه.
من از سرعتم ناراضی هستم. طرح من 2 مگ هست ولی با این حال تو تست 2.3 مگ نشون میده! عجیبه 
ولی من همچنان ناراضی ام چون ساعات رایگان یه افت اساسی داره. 

+ در مورد عنوان بعدها مینویسم.



۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۰۸ ۶ نظر
خانم فــــــــــ

برای خودمون.

تقارن عجیبی بود، ولادت حضرت معصومه و یه روز سرنوشت ساز در سالیان دور.

اتفاقا به جای شاد بودن خیلی گریه کردم، نذر کردم که دروغ/اشتباه باشه. نذر پولکی هم نکردم یه کار خوب به مدت طولانی...

ولی خب نشد!

راست بود.

همیشه میگم اون روز حضرت معصومه گریه های منو ندید. انگار که مهم نبودم مثل بقیه سالهای زندگیم.

تنها چیزی که میتونه اشکِ منِ پوست کلفت رو دربیاره همون رویداد مقارن با روز دختر هست که یادم نمیره. برای همینه که از روز دختر خوشم نمیاد.

ولی

گل دخترا

روزمون مبارک!


+اینم عکس دخمل عروسکی من برای عوض شدن روحیه:) ، از تو کانال نی نی کپل پیداش کردم.

++مامانم یه مدت نیست انقدر آشپزی کردم از کت و کول افتادم یه روز از صبح تا شب تو آشپزخونه باشید بپزین و بشورین و بسابین متوجه میشین سخت ترین کار دنیا که مزدی نداره بیمه نداره پاداش و عیدی هم نداره بازنشستگی هم قاعدتا نداره، خونه داریه :(

۱۳ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۵۸ ۴ نظر
خانم فــــــــــ

میمونکم!

تا همین الان 1 هفته هست که هی داره بارون میاد یکم قطع میشه بعد میباره و یکم قطع میشه بعد میباره..
نمیدونم بهاره تابستونه زمستونه؟ قشنگ این هوا دیوونه میکنه آدمو :((((((
چند شبه با پتو میخوابم:| مثلا مردادی گفتن تابستونی گفتن
بعد میگن چرا کمبود ویتامین :دی دارین. پشت گوشمونو دیدیم خورشیدم میبینیم




دیشب خواب دیدم یه میمون مینیاتوری دارم. حدودا 15 سانت بود ( نمیدونم دقیقا همچین چیزی در واقعیت وجود داره یا نه ولی تو خوابم بود) بعد با خودم برده بودم دانشگاه تو کتابخونه یه بخشی محل نگهداری حیوانات بود!!!  دادم مسئولش نگه داره. بعدش یادم رفت برم دنبالش. چند روز گذشت و اصلا یادم نبود میمونم رو دادم به کتابخونه بهم زنگ زدن گفتن خانم بیا میمونتو ببر وگرنه تا فردا کارت دانشجوییتو باطل میکنیم!( حالا انگار الان که باطل نیست من چه استفاده ای میکنم)
رفتم تحویلش گرفتم هی با خودم فکر میکردم من که اصلا از حیوون خونگی خوشم نمیومد حالا بین این همه حیوون چرا میمون گرفتم؟!! چقدم کوچولوهه،
میخواستم بیارمش خونه که خواهرم زنگ زد داره میاد خونمون.بهم گفت ببین اگه بخوای میمونتو بیاری خونه، نه من نه تو :| بچه هامو مریض میکنی(شکلک جیغ بنفش)
حالا من هی میگم این تو قفسه تازه واکسنشم زدم
اون میگفت ببر یه جایی گم و گورش کن
خلاصه میمونم رو دادم به دختر خالم تا برام چند روزی نگه داره.
هی هم تو اینترنت سرچ میکردم خریدار میمون و این چیزا که یکی رو پیدا کنم میمون رو بخره ولی هر چی پیدا میکردم فروشنده میمون بودن.
هی با خودم میگفتم بندازمش تو خیابون یه چیزی میشه دیگه یا ببرمش تو جنگلی جایی ولش کنم. بعد دلم براش میسوخت. تو همین فکرا بودم که باز دختر خالم زنگ زد گفت بیا میمونتو ببر همه جا رو کثیف کرده که هیچ انقدر میخوره که سیرمونی نداره
ادامه خوابمم همینطوری کنار یه ریل قطار بودم داشتم زنگ میزدم به چند نفری که اصلا بیان مجانی ببرنش فقط بردارن برن پول نخواستیم....
بقیشو یادم نمیاد.

 
حالا دارم تعبیرشو میخونم این دو مورد رو متناسب با خوابم یافتم:

"اگر دیدید بوزینه ای در خانه دارید کسی در محدوده خانه شما یا محلی که کار می کنید با شما دشمنی و خصومت دارد و عداوت می ورزد و توطئه و سعایت می کند. چنان چه دیدید بوزینه ای را با ریسمان یا زنجیر بسته اید و به دنبال خود می کشید و می برید بر دشمنی که دارید پیروز می شوید."

یا این یکی که بعید میدونم

" اگر دختری خواب میمون ببیند ، نشانة آن است که چون نامزدش به بی وفایی او بدگمان است بهتر است هرچه زودتر با او ازدواج کند ."

+به نظرم تعبیر نداره چون صبح خواب دیدم.
++میمونه همرنگ همین میمونیه که تو عکسه.
۰۹ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۷ ۸ نظر
خانم فــــــــــ

خانم مارپل جهت امر خیر نیازمندیم!

به طرز مسخره و خنده داری درگیر یه پلیس بازی شدم.

چند وقته که فکرمو مشغول کرده که هیچ امروز از صبح نشستم دارم سرچ میکنم فکر میکنم و ربط ماجراها رو پیدا میکنم.

دقیقا مثل یه پلیس شایدم مثل یه پلیس فتا!

از اونجایی که نسبت به طرف احساس وظیفه میکنم و حتی دلمم براش میسوزه خودم رو ملزم میدونم که تحقیق کنم بهش بگم. اگه فردا روز گیر آدم داغونی افتاد من بهش نگم عه این که خیلی ساده بود فهمیدنش اونم بگه خب چرا کمکم نکردی؟

نمیخوام دخترها رو برّه نشون بدم و پسر ها رو گرگ ولی علاقه ی زیادی بین پسر ها وجود داره که دختری رو سر کار بزارن!



پیام هاش رو حتی بهم نشون داد بهش میگم عجیبه!!!!!!!!!!!!!

میگه کجاش؟

گفتم اینکه طرف ارشد کامپیوتره و نوشته kampiuter

میگه عهههه تو چقدر باهوشی!

من :|

و خیلی تناقضات دیگه که بهش گفتم.

================================================

ماجرا این نیست که آدما متوجه نمیشن

 یا دختره متوجه میشه و میگه نه بهش نمیخوره دروغ بگه! اصلا چرا باید دروغ بگه؟ آدم به این متشخصی چرا باید دروغ بگه؟


حقیقتش اینه که باور کردن و رسیدن به مرحله ای که طرف میگه ف شما برین تا فرحزاد خودش یه پروسه مهمیه که نیازمند کوله باری از تجربه هست.

تجربه هم صرفا با اینکه قبلا یکی گولتون زده باشه بدست نمیاد. آدمای زیادی بودن که حتی بعد از اینکه متوجه شدن شریک زندگیشون/عاطفیشون بهشون خیانت کرده همچنان باور نمیکنن اینا اصلا تجربه هم به کمکشون نمیاد.

قبول کنید که یه عده مریض احوالن

این مریض احوالی هم میتونه با خصوصیات دیگه ای توامان باشه. فرضا فکر نکنین پسری که شلوار پارچه ای پاشه و ته ریش داره و موقع حرف زدن چشماش رو میندازه زمین قاعدتا فرد ماخوذ به حیاییه. میتونه باشه میتونه نباشه!

(دقیقا این تجربه-شلوار پارچه ای و ته ریش- رو از یه دختر قربانی شنیدم و کلی خندیدم)

یا این نوع استناد که فلان جز از قرآن حفظه

یا این نوع استناد که استادا همشون میگن پسر خوبیه!

یه مورد بود آقای دانشجویی که همسرش رو به تازگی طلاق داده بود(ولی همچنان روابطش با خانم سابقش سر جاش بود) به خانم همکلاسیش هم یه جورایی ابراز علاقه میکرد، از اونجایی که حلقه هم دستش نبود و اون دختر همکلاسی بیچاره هم از گذشته طرف خبر نداشت به خیال خودش یه فکرایی میکرد نه خودش حتی بقیه هم کلاسی ها هم فکر میکردن بین این دونفر خبریه. بعد از یه مدتی اون آقا متوجه میشه که همه دور های شمسی قمریش رو بزنه باز زن قبلیش پولدار تر و بهتر از بقیه هست میره مجدد با همسر سابقش ازدواج میکنه و اون دختر همکلاسی با کوله باری از چراها باقی میمونه!!!!تازه بین همکلاسی ها هم بدنام میشه!!!!

و با این سوال که اگر با من نبودش هیچ میلی... یه دوره افسردگی طی میکنه.

آخه عزیز من بیا درک کن این مدل پسرا با همه ی خانم ها هست میلی!!!( بعضی از آقایون)

یکی از آشنایان ما یه خانمی که به رحمت خدا رفته یه حرفی میزد که تا ابد تو ذهنم خواهد ماند.

میگفت: اون پدر سوخته ای که شما رو میخواد میاد خونتون!(من نمیگم پدر سوخته ها اون خانم گفته)

اصلا بار علمی این جمله انقدر زیاده که پژوهشگران همچنان دارن در این باره کار میکنن به نتایج شگفت انگیز میرسن :|||||

واقعیتش هم همینه، این جملات که بیشتر آشنا بشیم، بذار ارشدمو بگیرم، بذار دکتری بگیرم، بذار خونه ماشین بخرم که جلو بابات سرافکنده نباشم(!)، بذار چهلم ننه بزرگ همساده بگذره، بذار من اپلای کنم بعد برمیگردم تو منو بخور، بذار بواسیر شوهر عممو عمل کنیم بعد میام خواستگاری بذار بذار بذار.... دیگه نخ نما شده!

تصمیم گیری برای ازدواج یک متغیر دیجیتال هست و نه متغیر آنالوگی که داره به سمت 1 میل میکنه. یا 1 هست یا 0. طول مدت آشنایی هیچ تاثیری در ایجاد اشتیاق و زدن استارت برای زندگی مشترک و حتی پیدا کردن انگیزه نداره. بعضیا میگن حالا آشنا بشیم بعد که علاقمند شدیم برای ازدواج تصمیم میگریم. درست نیست، چون دخترا 90 درصد به ازدواج فکر میکنن:|

تا همین 1 ساعت پیش در حال دلداری دادن دختر بیچاره بودم که البته خدا  رو شکر اتفاقی نیوفتاده هنوز، فقط متوجه شده طرف نامزد داره و از ایشون هم همزمان خواستگاری کرده:|

بنازم این همه اشتها رو!

واقعا فاز این مدل پسرا رو درک نمیکنم.





۰۷ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۳۰ ۵ نظر
خانم فــــــــــ

درهم

- به بابام میگم عهههه میدونستی طالقانی سیگار میکشید؟ من تا حالا روحانی سیگاری ندیده بودم :)

بابام میگه پیرمرد بود دیگه، سیگار میکشید!


اون قدیما رسم بود برای سن بالاها یارانه مواد مخدر میدادن :| دیگه سیگار که چیزی نیست نسبت به اون.


-گردنم دو روزه گرفته و درد میکنه :(


-همدم این روزهای من ممرایز و رقبای مجازی منن. وقتی به ته یه چیزی میرسم و دقیقا باید یکم دیگه تلاش کنم تا تموم بشه یه تصمیم جدید میگیرم و دوست دارم قبلی رو رها کنم. روانپزشک خوب و دمه دست من با قیمت مناسب سراغ ندارین؟


-الان یه هفته است ادمین یه گروهی شدم مثلا قراره جواب سوالا رو بدم، خوشحالم که کسی تا الان سوال مرتبط با زمینه ای که مشخص کردم نپرسیده چون واقعا حال و حوصله ندارم .اصلا از وقتی مسئولیت قبول کردم، دلم میخواد استعفا بدم:|

سحر میگه خوشم میاد جاهایی که از پول خبری نیست خوب بهت کار میدن:/

راست میگه دیگه زن و بچه م گشنه اند!


عکس همینجوریه درهم- سازه های آبی شوشتر.



۰۵ مرداد ۹۵ ، ۲۰:۵۴ ۵ نظر
خانم فــــــــــ

این داستان Fluent!

این پست شباهنگ رو که خوندم دلم نیومد این رو نذارم اینجا

خیلی دردناک و جانگداز و حتی جانسوز هست که تو آگهی دنبال کار بگردی بعد این صحنه ها رو ببینی



ممکنه بگید حواسش نبوده! دستش خورده! ولی از یه طرف واژه به این سادگی، از طرف دیگه مادربزرگ عزیز من که الان اون دنیا هست( خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه) در زمان حیاتش میدونست که ایران تلنت قابلیت AUTO-CORRECTION داره!


بعد همینا برای یه کار فَکستنی 200 نوع تست زبان از طرف میگیرن.

بعد دوباره همینا از 3 تا کلمه ای که تو صحبتاشون به کار میبرن 4 تاش OK هست.


 تو یه گروه تخصصی که عضوم یه آقایی از مزایای همین شرکت گفت و گفت و گفت بعد گفت سطح بالای زبان(!) خیلی مهمه بعد باز از مزایاشون گفت و گفت طوری که دل ملت بیکار رو آب کرد و پسرایی که هنوز سربازی نرفته بودن شروع به داد و قال و بد و بیراه گفتن به شانسشون کردن و 90 درصد آرزو کردن کاش دختر میبودن و اینا ...چند روز بعد همون فرد اومد جزوه ss7 به "زبان فارسی"  و ساده و روان میخواست:|


باز بیشتر در مورد مفهوم Fluent in English  که از ارکان مهم استخدامیشون هست بنویسم یا به نظر کافی میاد؟من موندم اینا این همه فلوئنت(!) میگیرن وضعشون اینه اگه نگیرن وضعشون چیه؟! :|


خدا پدرهای دایی جان ها را ببخشه و بیامرزه.


البته که این روزا آدمای متخصص رو از طریق متریکی به نام اکی بر ثانیه در مقطع دهان و میزان لغت خارجکی به کار برده شده در مکالماتشون میسنجند ولاغیر.
 
این هم با مزه بود - به نقل از  کانال مملکته.




۰۱ مرداد ۹۵ ، ۰۱:۵۵
خانم فــــــــــ